فیک سایه سیاه (F2) پارت ⁶⁰
ویو جیمین :
خانم رزالین میخواست منو ببینه نمیدونستم چیکارم داره یکم نگران بودم رفتم به محل قرار یه باغ بزرگ بود رفتم داخل که دیدم منتظره
جیمین : سلام ببخشید که منتظرتون گذاشتم
رزالین : نه پسرم بیا بشین
جیمین : ممنون ، چرا خواستین منو ببینید
رزالین : در مورد دایانا میخواستم باهات حرف بزنم
جیمین : دایانا ؟
رزالین : دایانا همه چیو برام تعریف کرد اتفاقاتی که براتون افتاد جدایی تون ، علاقه ای که بهم داشتین
جیمین: پس بهتون گفته ، درسته منو دایانا یه گذشته تلخ داشتیم سفی کردیم فراموشش کنیم و زندگیمونو از نو شروع کنیم که دوباره از هم جدا شدیم
رزالین : جیمین خودت میدونی که تو هم برای من مثل کارن میمونی مثل پسر واقعیم پس میخوام ازت صادقانه یه چیزی بپرسم
جیمین : چی ؟
رزالین : هنوزم دوسش داری ؟
جیمین : معلومه که دوسش دارم توی مهمونی ازش خواستم همه چیو فراموش کنه و برگرده پیشم ولی بهم گفت نمیتونم وقتی دلیلشو خواستم گفت نپرس
رزالین : من دلیلشو میدونم
جیمین : دلیلش چیه؟
رزالین : دایانا حدودا 2 ساله که به صورت یه مهره مخفی برای گروه فعالیت میکنه ولی الان شناخته شده و در خطره اون فقط نمیخواد تو اسیب ببینی دلیلش همینه
جیمین : خانم من نمیتونم بدون دایانا زندگی کنم
رزالین : دایانا هنوزم دوستت داره هنوزم اون عکس دونفرتون داره
جیمین : نمیدونم باید چیکار کنم تا برگردا پیشم
رزالین : جیمین موضوع مهمتر الان اینه که دایانا در خطره
جیمین : چرا ؟
رزالین : چند سال پیش اون برادر کا جینهو رو میکشه و...
جیمین : کای لین برادر جینهوئه ؟
رزالین : تو اینو میدونی ؟
جیمین : اره میدونم
رزالین : اون میخواد اتقام بگیره احتمال اینکه جینهو دایانا رو نشاخته باشه زیاده پس باید همراهش باشی
جیمین : حتما ، نمیزارم تنها اینکارو بکنه
رزالین : ازت ممنونم
رزالین : سعی میکنم باهاش حرف بزنم میخوام کاری کنم خودش برگرده پیشت
جیمین :ممنونم ازتون
ویو دایانا :
تمام اطلاعات جینهو رو در اوردم محل اقامت، کار و تعداد افرادش داشتم بررسیشون میکردم که خانم اومد
رزالین : سلام دایانا
دایانا : سلام کجا بودین ؟
رزالین : رفتم به باغ گلم سر زدم
دایانا : باغ گل؟
رزالین : اره یه باغ پر از گل کوی جاده ی کنار جنگل ، یه روز منو تو باهم میریم
دایانا : باشه حتما
رزالین : خب تو چیکار میکنی ؟
دایانا : اطلاعات جینهو رو بررسی میکنم باید سریعا خودمو اماده کنم در ضمن اون میدونه من قاتل برادرشم بهم زنگ زد
رزالین : چی ؟ وای خدای من حالا چیکار میکنی
دایانا : میرم سراغش
رزالین ؛ نشستم کنارش بغلش کردم سرشو گذاشتم روی شونم
رزالین : یادته بهت چی گفتم ؟
دایانا : یادمه ، گفتین همیشه مراقب خودم باشم چون شما نگرانم میشین
رزالین : من دختر نداشتم تا وقتی تو اومدی پیشم نمیخوام تورو از دست بدم متوجه شدی
دایانا : بله خانم
رزالین : از این به بعد مامان صدام میکنی
دایانا :ولی ...
رزالین : همین که گفتم
دایانا : چشم مامان
رزالین : امشب برو خونه جیمین و نقشه رو طراحی کن هر چه سریعتر این موضوع رو تموم کن
دایانا : چشم حتما
دایانا ؛ رفتم توی اتاقم لباسامو عوض کردم و...
خانم رزالین میخواست منو ببینه نمیدونستم چیکارم داره یکم نگران بودم رفتم به محل قرار یه باغ بزرگ بود رفتم داخل که دیدم منتظره
جیمین : سلام ببخشید که منتظرتون گذاشتم
رزالین : نه پسرم بیا بشین
جیمین : ممنون ، چرا خواستین منو ببینید
رزالین : در مورد دایانا میخواستم باهات حرف بزنم
جیمین : دایانا ؟
رزالین : دایانا همه چیو برام تعریف کرد اتفاقاتی که براتون افتاد جدایی تون ، علاقه ای که بهم داشتین
جیمین: پس بهتون گفته ، درسته منو دایانا یه گذشته تلخ داشتیم سفی کردیم فراموشش کنیم و زندگیمونو از نو شروع کنیم که دوباره از هم جدا شدیم
رزالین : جیمین خودت میدونی که تو هم برای من مثل کارن میمونی مثل پسر واقعیم پس میخوام ازت صادقانه یه چیزی بپرسم
جیمین : چی ؟
رزالین : هنوزم دوسش داری ؟
جیمین : معلومه که دوسش دارم توی مهمونی ازش خواستم همه چیو فراموش کنه و برگرده پیشم ولی بهم گفت نمیتونم وقتی دلیلشو خواستم گفت نپرس
رزالین : من دلیلشو میدونم
جیمین : دلیلش چیه؟
رزالین : دایانا حدودا 2 ساله که به صورت یه مهره مخفی برای گروه فعالیت میکنه ولی الان شناخته شده و در خطره اون فقط نمیخواد تو اسیب ببینی دلیلش همینه
جیمین : خانم من نمیتونم بدون دایانا زندگی کنم
رزالین : دایانا هنوزم دوستت داره هنوزم اون عکس دونفرتون داره
جیمین : نمیدونم باید چیکار کنم تا برگردا پیشم
رزالین : جیمین موضوع مهمتر الان اینه که دایانا در خطره
جیمین : چرا ؟
رزالین : چند سال پیش اون برادر کا جینهو رو میکشه و...
جیمین : کای لین برادر جینهوئه ؟
رزالین : تو اینو میدونی ؟
جیمین : اره میدونم
رزالین : اون میخواد اتقام بگیره احتمال اینکه جینهو دایانا رو نشاخته باشه زیاده پس باید همراهش باشی
جیمین : حتما ، نمیزارم تنها اینکارو بکنه
رزالین : ازت ممنونم
رزالین : سعی میکنم باهاش حرف بزنم میخوام کاری کنم خودش برگرده پیشت
جیمین :ممنونم ازتون
ویو دایانا :
تمام اطلاعات جینهو رو در اوردم محل اقامت، کار و تعداد افرادش داشتم بررسیشون میکردم که خانم اومد
رزالین : سلام دایانا
دایانا : سلام کجا بودین ؟
رزالین : رفتم به باغ گلم سر زدم
دایانا : باغ گل؟
رزالین : اره یه باغ پر از گل کوی جاده ی کنار جنگل ، یه روز منو تو باهم میریم
دایانا : باشه حتما
رزالین : خب تو چیکار میکنی ؟
دایانا : اطلاعات جینهو رو بررسی میکنم باید سریعا خودمو اماده کنم در ضمن اون میدونه من قاتل برادرشم بهم زنگ زد
رزالین : چی ؟ وای خدای من حالا چیکار میکنی
دایانا : میرم سراغش
رزالین ؛ نشستم کنارش بغلش کردم سرشو گذاشتم روی شونم
رزالین : یادته بهت چی گفتم ؟
دایانا : یادمه ، گفتین همیشه مراقب خودم باشم چون شما نگرانم میشین
رزالین : من دختر نداشتم تا وقتی تو اومدی پیشم نمیخوام تورو از دست بدم متوجه شدی
دایانا : بله خانم
رزالین : از این به بعد مامان صدام میکنی
دایانا :ولی ...
رزالین : همین که گفتم
دایانا : چشم مامان
رزالین : امشب برو خونه جیمین و نقشه رو طراحی کن هر چه سریعتر این موضوع رو تموم کن
دایانا : چشم حتما
دایانا ؛ رفتم توی اتاقم لباسامو عوض کردم و...
۵۸.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.