همه به درد عجیبی دچاریم همه تا صبح بیدار با اینکه چشامون
پر شدیم از حسرت،درد و آرزوهای دفن شده زیر خاکستر قلبمون...
و جوونیمون داره جلو چشمامون مثل تیک تاک تند ساعت میگذره، ولی که چی؟ تا کی غصه بخوریم؟
وقتی ما که دلمون با یه قهوه ساده شاد میشه..
اما موقت..
کاش این حال خوبه همیشگی بود..
دلم امید میخواد حتی امید الکی چون آدمو بین این همه ویرونی زنده نگه میداره..
*نوشته خودم*
(ر.کاف)
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.