من میتونم
#من_میتونم
_از این به بعد بازم ازینا درست کن.
اجوما کمکت کرد؟
+نه هم کار خودمه.
همه:واو
جین:تو فوقالعاده ای
+ممنون.
.
.
.
.
جین:خب ما دیگه میریم.
_دیگه ا..
+بازم بیاید.
نامجون:حتما
+_خداحافظ
.
.
.
_ات ممنون.
+خواهش میکنم.
+من دیگه میرم. شبتون بخیر.
_خوب بخوابی.....ات از این به بعد وقتی تنهاییم منو همون جونگکوک صدا بزن.
+چشم ارباب.
_جونگکوک
+چشم.....جونگکوک
_آفرین.
.
.
.
.
ساعت سه صبح
.
.
امروز چهار ساعت زود ترد از حد معمول بیدار شدم.
خب عادیه ساعت ۱۰ خوابیدم.
رفتم پایین تا برایه ارباب غذا آماده کنم.
همون کیک دیشب رو درست کردم اما فنجونی و کامل صورتی با چای میجاچا.
ساعت پنج بود.
نشستم رو کاناپه و شروع بع کتاب خوندن کردم.
.
.
.
ویو کوک.
.
.
دیروز چون زود خوابیدم چهار ساعت زودتر بیدار شدم من همیشه نه بیدار میشم.
با یه بویه خوب و آشنا از لپتاب دل کندم و رفتم پایین.
ات دو کاناپه نشسته بود و کتاب میخوند.
این چه کتابیه دیگه واااات.
.
.
.
داشتم کتاب میخوندم که کتاب به جاهایه باریک کشیده شد.
ولی این کتاب که کتاب خوبی بود.
من منحرف نیستم و از این چیزا خوشم نمیاد پس کتاب و سریع بستم و گذاشتم یه گوشه که یه صدایی اومد.
_چرا بستیش.
+یا خدا. ارباب(تئظیم
_جونگکوک(جدی
+جو..جونگ..کوک.
_چرا بستیش.
+عام خواب چون کتابه خوبی نبود
جیغغغغغغغغغغغغغغغ
______________________________/حمایت
لطفا/___________________________
_از این به بعد بازم ازینا درست کن.
اجوما کمکت کرد؟
+نه هم کار خودمه.
همه:واو
جین:تو فوقالعاده ای
+ممنون.
.
.
.
.
جین:خب ما دیگه میریم.
_دیگه ا..
+بازم بیاید.
نامجون:حتما
+_خداحافظ
.
.
.
_ات ممنون.
+خواهش میکنم.
+من دیگه میرم. شبتون بخیر.
_خوب بخوابی.....ات از این به بعد وقتی تنهاییم منو همون جونگکوک صدا بزن.
+چشم ارباب.
_جونگکوک
+چشم.....جونگکوک
_آفرین.
.
.
.
.
ساعت سه صبح
.
.
امروز چهار ساعت زود ترد از حد معمول بیدار شدم.
خب عادیه ساعت ۱۰ خوابیدم.
رفتم پایین تا برایه ارباب غذا آماده کنم.
همون کیک دیشب رو درست کردم اما فنجونی و کامل صورتی با چای میجاچا.
ساعت پنج بود.
نشستم رو کاناپه و شروع بع کتاب خوندن کردم.
.
.
.
ویو کوک.
.
.
دیروز چون زود خوابیدم چهار ساعت زودتر بیدار شدم من همیشه نه بیدار میشم.
با یه بویه خوب و آشنا از لپتاب دل کندم و رفتم پایین.
ات دو کاناپه نشسته بود و کتاب میخوند.
این چه کتابیه دیگه واااات.
.
.
.
داشتم کتاب میخوندم که کتاب به جاهایه باریک کشیده شد.
ولی این کتاب که کتاب خوبی بود.
من منحرف نیستم و از این چیزا خوشم نمیاد پس کتاب و سریع بستم و گذاشتم یه گوشه که یه صدایی اومد.
_چرا بستیش.
+یا خدا. ارباب(تئظیم
_جونگکوک(جدی
+جو..جونگ..کوک.
_چرا بستیش.
+عام خواب چون کتابه خوبی نبود
جیغغغغغغغغغغغغغغغ
______________________________/حمایت
لطفا/___________________________
۲.۷k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.