بخش دوم فیک تهکوک پارت ۲
+چیزه هیونگ اون اتاق طبقه ی بالایی هست اون خالیه؟
&آره خب چطور؟
+چیزه اگه میشه من اونجا بمونم؟!
&چیزی شده ؟
+نه هیونگ فقط میخوام مستقل بشم اجاره اونجا رو از حقوقم کم کنید
&باشه نیازی به اجاره نیست میتونی تا هر وقت دلت خواست اونجا بمونی
پریدم بغلش
&مرسییی هیونگ....تو هیونگ خودمی
که صدای باز شدن در اومد و همون پسره کع دیشب کمکم کرد وارد کافه شد و وقتی مارو اونجوری دید
اخماش یکم رفت تو هم
از تو بغل هیونگ اومدم پایین و لپش و ماچیدم این عادت از بچگیم دارم هر وقت میخوام نشون بدم از کسی ممنونم لپش رو میبوسم البته فقط آدمای نزدیک
و رفتم سفارشش رو بگیرم
+سلام خوش اومدی
_سلام ممنون
+عااا خب چی میل دارین؟
_انقدر رسمی حرف نزن
+عاا خب باشه...چی بیارم برات؟
_ی قهوه تلخ
+همم باشه
و برگشتم تا سفارشش رو آماده کنم ....[۱۰مین بعد]
+بفرمایید
_ممنون
+چیزه ...خب....
_میخوای چیزی بگی.؟
+عااا خب شما اسم منو میدونید و دیشب کمکم کردین و مشتریمونم هستین ولی من اسم شما رو نمیدونم؟
_جونگ کوک .....جئون جونگ کوک
+عاااا اسمتون خیلی قشنگه
_به قشنگی اسم تو که نمیشه
یکم خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین
_تهیونگ
+بلع
_بیا باهم دوست بشیم همممم؟نظرت چیه؟
+عاااا خب چرا که نه!
_ بشین......خب چند سالته؟
+۲۳ تو چی؟
_۲۵
+با این حساب باید هیونگ صدات کنم؟
_خب هرچی دوست داری صدام کن !مگه مهمه چجوری صدام میکنی؟!
+پس تورو جونگ کوکی صدا میکنم
_هممم عالیه!
&اینجا چخبره؟
+عااا متاسفم هیونگ انقدر گرم صحبت باهاش شدم که یادم رفت باید سفارشات رو آماده کنم.
_من فقط چند لحظه دوستمو قرض گرفتم...همین!
&خب مشکلی نیست الانم مشتری نیست پس میتونید صحبت کنید .....فقط ی لحظه.....تهیونگ بیا!
+بله هیونگ
&تهیونگ تو از امشب اینجا میمونی؟
+آممم آره
&آها
+مشکلی پیش اومده ؟
&نه...نه...نه...فقط همینجوری پرسیدم!
[فلش بک ساعت ۱۱ شب تو خونه ی تهیونگ]
بی سر و صدا وارد خونه شدم همه جا تاریک بود پس یعنی بقیه خوابن رفتم تو اتاقم و ی چمدون کوچیک برداشتم و چند دست لباس و وسایل لازمم رو انداختم توش ....هنوز به خیلی چیزا نیاز داشتم پس ی چمدون دیگه هم برداشتم و بقیه ی وسایلم رو انداختم توش و از خونه زدم بیرون و به سمت کافه ی جین حرکت کردم راه زیادی تا خونه نداشت پس پیاده رفتم
+هیونگ ؟
&بله
+من اومدم دیگه میتونی بری!
&حله خودافظ
+خدافظ
رفتم تو اتاق ......اتاق خوبی بود ی تخت کنار دیوار سمت چپش داشت و ی میز تحریر هم زیر پنجره سمت راست اتاق بود !ولی اتاقش وایب خوبی بهم میداد چمدونارو ی گوشه گذاشتم که فردا وسایلم رو از توش در بیارم و رفتم پایین تا دنبال ی چیزی بگردم که بخورم
که یهو.........
حمایت کنید.شرایط:
۲۵لایک و ۲۵ کامنت
خب برید و خوشخال باشید
😅🙂🤍
&آره خب چطور؟
+چیزه اگه میشه من اونجا بمونم؟!
&چیزی شده ؟
+نه هیونگ فقط میخوام مستقل بشم اجاره اونجا رو از حقوقم کم کنید
&باشه نیازی به اجاره نیست میتونی تا هر وقت دلت خواست اونجا بمونی
پریدم بغلش
&مرسییی هیونگ....تو هیونگ خودمی
که صدای باز شدن در اومد و همون پسره کع دیشب کمکم کرد وارد کافه شد و وقتی مارو اونجوری دید
اخماش یکم رفت تو هم
از تو بغل هیونگ اومدم پایین و لپش و ماچیدم این عادت از بچگیم دارم هر وقت میخوام نشون بدم از کسی ممنونم لپش رو میبوسم البته فقط آدمای نزدیک
و رفتم سفارشش رو بگیرم
+سلام خوش اومدی
_سلام ممنون
+عااا خب چی میل دارین؟
_انقدر رسمی حرف نزن
+عاا خب باشه...چی بیارم برات؟
_ی قهوه تلخ
+همم باشه
و برگشتم تا سفارشش رو آماده کنم ....[۱۰مین بعد]
+بفرمایید
_ممنون
+چیزه ...خب....
_میخوای چیزی بگی.؟
+عااا خب شما اسم منو میدونید و دیشب کمکم کردین و مشتریمونم هستین ولی من اسم شما رو نمیدونم؟
_جونگ کوک .....جئون جونگ کوک
+عاااا اسمتون خیلی قشنگه
_به قشنگی اسم تو که نمیشه
یکم خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین
_تهیونگ
+بلع
_بیا باهم دوست بشیم همممم؟نظرت چیه؟
+عاااا خب چرا که نه!
_ بشین......خب چند سالته؟
+۲۳ تو چی؟
_۲۵
+با این حساب باید هیونگ صدات کنم؟
_خب هرچی دوست داری صدام کن !مگه مهمه چجوری صدام میکنی؟!
+پس تورو جونگ کوکی صدا میکنم
_هممم عالیه!
&اینجا چخبره؟
+عااا متاسفم هیونگ انقدر گرم صحبت باهاش شدم که یادم رفت باید سفارشات رو آماده کنم.
_من فقط چند لحظه دوستمو قرض گرفتم...همین!
&خب مشکلی نیست الانم مشتری نیست پس میتونید صحبت کنید .....فقط ی لحظه.....تهیونگ بیا!
+بله هیونگ
&تهیونگ تو از امشب اینجا میمونی؟
+آممم آره
&آها
+مشکلی پیش اومده ؟
&نه...نه...نه...فقط همینجوری پرسیدم!
[فلش بک ساعت ۱۱ شب تو خونه ی تهیونگ]
بی سر و صدا وارد خونه شدم همه جا تاریک بود پس یعنی بقیه خوابن رفتم تو اتاقم و ی چمدون کوچیک برداشتم و چند دست لباس و وسایل لازمم رو انداختم توش ....هنوز به خیلی چیزا نیاز داشتم پس ی چمدون دیگه هم برداشتم و بقیه ی وسایلم رو انداختم توش و از خونه زدم بیرون و به سمت کافه ی جین حرکت کردم راه زیادی تا خونه نداشت پس پیاده رفتم
+هیونگ ؟
&بله
+من اومدم دیگه میتونی بری!
&حله خودافظ
+خدافظ
رفتم تو اتاق ......اتاق خوبی بود ی تخت کنار دیوار سمت چپش داشت و ی میز تحریر هم زیر پنجره سمت راست اتاق بود !ولی اتاقش وایب خوبی بهم میداد چمدونارو ی گوشه گذاشتم که فردا وسایلم رو از توش در بیارم و رفتم پایین تا دنبال ی چیزی بگردم که بخورم
که یهو.........
حمایت کنید.شرایط:
۲۵لایک و ۲۵ کامنت
خب برید و خوشخال باشید
😅🙂🤍
۸.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.