ازت متنفر بودم:𝚙𝟺
ازت متنفر بودم:𝚙𝟺
شب
ویو ا.ت
احساس میکنم اون پسره کوک فکر کنم دوست بچه گیام باشه حالا فردا از بابام میپرسم اون پسر کیم تهیونگ چقدر اسمش اشناس
فکرکنم.... نه نه اون نیست اون نیست
بهتر بخوابم فردا دانشگاه دارم.
ویو تهیونگ
اون دختر کیم ا.ت چقدر اشنا بود فکنم دیده بودمش حالا فردا بهش میگم
ویو کوک
اون دختر چه اشنا بود فکنم دوسته بچه گیام که دختر دوست پدرم باشه
حالا فردا ی چیزی بهش میگم
صبح
ویو ا.ت
صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم رفتم𝚠𝚌 کارام رو کردم لباسم رو پوشیدم موهام رو شونه کردم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین پدر مادرم رفتن سر کار به اجوما گفتم
ا.ت:اجوما برام نودل بپذ
اجوما:چشم خانوم
ا.ت: مرسی... فقط سریع
اجوما:چشم
نودل خوردم و رفتم امروز پیاده رفتم..که یکدفعه خوردم به ی پسره و افتادم اون اون تهیونگ بود دستشو دراز کرد و گفت
ته:خوبی ا.ت
ا.ت:ا.. اره(*لکنت)
دستشو گرفتم و بلند شدم
ا.ت:ممنون
ته:خواهش
ویو تهیونگ
داشتم راه میرفتم یکی از پشت بهم خورد اون ا.ت بود دستشو گرفتم تا بلند شه بلند شد و رفت
شرایط پارت بعدی
لایک:۶
شب
ویو ا.ت
احساس میکنم اون پسره کوک فکر کنم دوست بچه گیام باشه حالا فردا از بابام میپرسم اون پسر کیم تهیونگ چقدر اسمش اشناس
فکرکنم.... نه نه اون نیست اون نیست
بهتر بخوابم فردا دانشگاه دارم.
ویو تهیونگ
اون دختر کیم ا.ت چقدر اشنا بود فکنم دیده بودمش حالا فردا بهش میگم
ویو کوک
اون دختر چه اشنا بود فکنم دوسته بچه گیام که دختر دوست پدرم باشه
حالا فردا ی چیزی بهش میگم
صبح
ویو ا.ت
صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم رفتم𝚠𝚌 کارام رو کردم لباسم رو پوشیدم موهام رو شونه کردم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین پدر مادرم رفتن سر کار به اجوما گفتم
ا.ت:اجوما برام نودل بپذ
اجوما:چشم خانوم
ا.ت: مرسی... فقط سریع
اجوما:چشم
نودل خوردم و رفتم امروز پیاده رفتم..که یکدفعه خوردم به ی پسره و افتادم اون اون تهیونگ بود دستشو دراز کرد و گفت
ته:خوبی ا.ت
ا.ت:ا.. اره(*لکنت)
دستشو گرفتم و بلند شدم
ا.ت:ممنون
ته:خواهش
ویو تهیونگ
داشتم راه میرفتم یکی از پشت بهم خورد اون ا.ت بود دستشو گرفتم تا بلند شه بلند شد و رفت
شرایط پارت بعدی
لایک:۶
۱.۲k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.