تکپارتی
تکپارتی
دوست پسر روانی
ویو ا.ت
داشتم تو خیابون برای خودم قدم میزدم که ماشین یونگی رو دیدم دویدم تو جنگل که کنار جاده بود و پست یه درخت قایم شدم که یهو سیاهی
وقتی بیدار شدم توی اتاق قبلی خودم و اون بودم پاشدم رفتم سمت در بازش کنم که دیدم قفله پس با جیغ گفتم
+یونگییییییییی
یونگی اومد تو
_اوه بیب آروم باش چیشده؟
+بنظر خودت چیشده ولم کن برمممم
_بیب من که گفتم اون فقط همکارم بود
+انقدر به من نگو بیب
_اصلا میخوای بگم برات بیارن ببرنش تو انبار
+اوهوم
_جکککک
¥بله قربان
_اون لیای هرزه رو بیار ببرش تو انبار
¥چشم قربان
_خب بیب بیا بریم تو انبار تا بیارنش
رفتن تو انبار
&ددی چرا منو آوردی اینجا چرا دستامو بستی اون هرزه کیه
_اولا من ددی تو نیس...
+ددی منه
_اوه بیب شیطون شدی
+بودم
&هی هرزه به ددی من نگو ددی
+اه یونگیا یه تیر بزن بهش
_چشم پرنسس
بنگ(صدا تیر بود😁)
+خب حالا تا یه هفته تو به جای خدمتکارا کار کن و برام خوراکی بخر تا ببخشمت
_عمرا
+چیگفتی؟
_چشم بیب
+افرین
پایان🩷
دوست پسر روانی
ویو ا.ت
داشتم تو خیابون برای خودم قدم میزدم که ماشین یونگی رو دیدم دویدم تو جنگل که کنار جاده بود و پست یه درخت قایم شدم که یهو سیاهی
وقتی بیدار شدم توی اتاق قبلی خودم و اون بودم پاشدم رفتم سمت در بازش کنم که دیدم قفله پس با جیغ گفتم
+یونگییییییییی
یونگی اومد تو
_اوه بیب آروم باش چیشده؟
+بنظر خودت چیشده ولم کن برمممم
_بیب من که گفتم اون فقط همکارم بود
+انقدر به من نگو بیب
_اصلا میخوای بگم برات بیارن ببرنش تو انبار
+اوهوم
_جکککک
¥بله قربان
_اون لیای هرزه رو بیار ببرش تو انبار
¥چشم قربان
_خب بیب بیا بریم تو انبار تا بیارنش
رفتن تو انبار
&ددی چرا منو آوردی اینجا چرا دستامو بستی اون هرزه کیه
_اولا من ددی تو نیس...
+ددی منه
_اوه بیب شیطون شدی
+بودم
&هی هرزه به ددی من نگو ددی
+اه یونگیا یه تیر بزن بهش
_چشم پرنسس
بنگ(صدا تیر بود😁)
+خب حالا تا یه هفته تو به جای خدمتکارا کار کن و برام خوراکی بخر تا ببخشمت
_عمرا
+چیگفتی؟
_چشم بیب
+افرین
پایان🩷
۲۶۹
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.