زندگی پر معنا

#زندگی_پر_معنا

P12

که دیدم.... جوهیون زنگ میزنه....

[[فلش بک به بچگی]]

+:جونگکوک... جوهیون بیاید بریم بازی کنیم دیگه فقط دارید باهم حرف میزنید

! :ا.ت من دوست ندارم باهات بازی کنم...

+:باشه(بغض)

=:ا.ت بیا بریم بازی کنیم......
نیازی به گریه کردن نیست.....
جوهیون توعم از این به بعد با ا.ت درست حرف میزنیاا........

! :ببخشید....

+:باشه بریم.....

{داشتن میرفتن بازی کنن که چنتا بچه قلدر اومدن تا اینارو اذیت کنن}

علامت بچه قلدره 0

0:به به ببین کی اینجاست جونگکوک

=:ا.ت برو پشت من

+:کوک فکر نکن من ضعیفم از پس این بچه... بر میام

=:آخه چند نفرن....

+:برام مهم نیس...

! :داداشی من میام پشتت

+:جوهیون تو دیگه بزرگ شدی میتونی از خودت مراقبت کنی....

! :خفه شووو.........

0:شما ها چی پچ پچ میکنین هااا من با دخترای ضعیفی مثل شماها کار ندارم با کوک کار دارم......


+:ضعیف(داد)


راوی

ا.ت با سرعت به سمت پسره رفت و یک لگد محکم به شکم پسره زد که باعث ‌شد پسره بیوفته روی زمین که همزمان جوهیون هم فرار میکنه


0:دختره عوضی (درد)

بچه ها حمله کنین........ (روبه ا.ت و کوک)

.....................
کوک دست ا.ت و گرفت و فرار کردن اون بچه ها هم دنبالشون که

کوک گفت......

ادامه دارد.....