پارت۱ 🌟نوری درتاریکی🌟
پارت۱ 🌟نوری درتاریکی🌟
شرمنده یه خطا تهیونگ دستیار جونگکوک
________ویو ا/ت______________
ساعت۶:۳۰ با الارم گوشیم بیدار شدم از اونجایی که دانشگاه ساعت راس۸ باز میشد کلی وقت بود دوش گرفتم صبحونه خوردم یه ماسک ۱۵ مینی گذاشتم یه لباس پوشیدم رفتم دانشگاه کلاس داشت کم کم شروع میشد لیا رو دیدم بخاطر امتحان استرس داشت کتاب میخوند رفتم نزدیکش
علامت لیا#
#:شتتتت خر ترسوندیم
+:مگه دیشب فیلم ترسناک دیدی وسلام
#:نه فقت امشب ندیدم بشین دیگهههه استاد الان میاد
___ویو ات_______
استاد اومد شروع به درس دادن کرد
+:هوفففف حوصلم سر رففتتتت
استاد: کسی چیزی گفت؟ پرسیدم کسی چیزی گفت ؟(داد)
سر کلاس من کسی حرف نزنه
ترسیدم (تو ذهن ا/ت)
کلاس تموم شد از لیا خداحافظی کردم راه افتادم به سمت خونه رسیدم درو باز کردم با صحنه ای که دیدم پشمام ریختت مادرم روی مبل نشسته بود داشت میلرزید دوتا مرد گنده هم کنارش بودن
علامت مامان ا/ت م/ت علامت تهیونگ₩
م/ت: لطفا به اون کاری نداشته باش بیا منو بکش
₩:کشتن تو هیچ فایده ای برای من نداره اونو ببریدش تو ماشین
+:چیی نهه ولم کنید ولم کنیددد
______تو ماشین________________
₩:اسمت چیه؟
ا/ت :.........
₩:گفتم اسمت چیههه( داد)
+:کیم ا/ت هستمم (لرزش صدا)
___ویو جونگ کوک___________
امروز باید تو باز رسی خدمت کارای تازه وارد باشم ساعت ۹ خدمت کارا منو واسه صبحونه صدا کردن رفتم تو اتاق کارم تا مدارکو ببینم وکارامو انجام بدم خدمتکار درزد اومد گفت:خدمت کارای جدید اوردن ارباب ۳ تا هستن
_:میام
$: پس من مرخص میشم
تعظیم کرد رفت اومدم پایین بادیگاردا داشتن وسایل تازه واردارو چک میکردن
اسمشونو از تهیونگ پرسیدم
₩:اسم اولی اسم اولی مین یونا هست ودومی کیم بوران وسومی کیم ا/ت
_:خوشگله شاید واسه امشب بخوامش
________________________________
شرمنده یه خطا تهیونگ دستیار جونگکوک
________ویو ا/ت______________
ساعت۶:۳۰ با الارم گوشیم بیدار شدم از اونجایی که دانشگاه ساعت راس۸ باز میشد کلی وقت بود دوش گرفتم صبحونه خوردم یه ماسک ۱۵ مینی گذاشتم یه لباس پوشیدم رفتم دانشگاه کلاس داشت کم کم شروع میشد لیا رو دیدم بخاطر امتحان استرس داشت کتاب میخوند رفتم نزدیکش
علامت لیا#
#:شتتتت خر ترسوندیم
+:مگه دیشب فیلم ترسناک دیدی وسلام
#:نه فقت امشب ندیدم بشین دیگهههه استاد الان میاد
___ویو ات_______
استاد اومد شروع به درس دادن کرد
+:هوفففف حوصلم سر رففتتتت
استاد: کسی چیزی گفت؟ پرسیدم کسی چیزی گفت ؟(داد)
سر کلاس من کسی حرف نزنه
ترسیدم (تو ذهن ا/ت)
کلاس تموم شد از لیا خداحافظی کردم راه افتادم به سمت خونه رسیدم درو باز کردم با صحنه ای که دیدم پشمام ریختت مادرم روی مبل نشسته بود داشت میلرزید دوتا مرد گنده هم کنارش بودن
علامت مامان ا/ت م/ت علامت تهیونگ₩
م/ت: لطفا به اون کاری نداشته باش بیا منو بکش
₩:کشتن تو هیچ فایده ای برای من نداره اونو ببریدش تو ماشین
+:چیی نهه ولم کنید ولم کنیددد
______تو ماشین________________
₩:اسمت چیه؟
ا/ت :.........
₩:گفتم اسمت چیههه( داد)
+:کیم ا/ت هستمم (لرزش صدا)
___ویو جونگ کوک___________
امروز باید تو باز رسی خدمت کارای تازه وارد باشم ساعت ۹ خدمت کارا منو واسه صبحونه صدا کردن رفتم تو اتاق کارم تا مدارکو ببینم وکارامو انجام بدم خدمتکار درزد اومد گفت:خدمت کارای جدید اوردن ارباب ۳ تا هستن
_:میام
$: پس من مرخص میشم
تعظیم کرد رفت اومدم پایین بادیگاردا داشتن وسایل تازه واردارو چک میکردن
اسمشونو از تهیونگ پرسیدم
₩:اسم اولی اسم اولی مین یونا هست ودومی کیم بوران وسومی کیم ا/ت
_:خوشگله شاید واسه امشب بخوامش
________________________________
۴.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.