فیک:"لوسیفر"۴
《علامت ها:
_لوسیفر
+ا.ت
×(این علامت برای افراد نامشخص یا سیاهی لشکر استفاده میشع)》
×گفتم اسم واقعیت!
_هوففف الان چی بگم به تو...
لوسیفر همینجوری داشت با اون مرد کلنجار میرفت که توی جیبش چیزی رو حس کرد
دستشو کرد توی جیب شلوارش و کارتی رو بیرون آرود که روش مشخصات همون مرد بینوا نوشته شده بود
_هع...اسم جالبیه...جئون جونگ کوک! اسمم اینه!
×حالاشد! خب بگو ببینم جئون جونگ کوک... این همه توانایی رو از کجا آوردی؟
_خدا دادیه
×بازم برگشتی خونهی اولت که!
_باشه بابا! هر چی میخوای فکر کن!
×چیکارهای!؟
_روی زمین... هیچ کاره!
×خوبه ! ببین بچه میخوام بهت یه درخواست بدم
_*هع...اگه میدونستی من چقدر سن دارم و کیم جرعت نمیکردی بهم بگی بچه!* چه درخواستی؟
×به گروه ما ملحق شو! بدردمون میخوری
_گروه شما؟ حالا چی هست این گروهتون؟
× نمیدونم تو هر چی دوست داری صدامون کن... دزد قاچاقچی یاکوزا شرخر...ولی بقیه به ما میگن: مافیا!
_خب خب خب... جالب شد! بیشتر بگو...
×کار ما پول شوییه رئیس یه کارخونه داره که به ظاهر پولی که در میاریم از اونه ولی در اصل درآمدمون از قاچاق مواد مخدره...
_ درخواستتونو قبول میکنم
×خوبه!...خوشم اومد ازت!
.
.
.
+نه جناب قاضی چرا حرف موکل منو باور نمیکنید! ما این همه مدرک به شما ارائه دادیم و شما هنوزممم طرف این آقا رو میگیرید؟ موکل بنده کل داراییشو از دست داده!
×لطفا ساکت! لطفا در دادگاه صدای خودتون رو بالا نبرید خانم
+چرا وقتی که این جنایتکار الدنگو وکیلش صداشو بلند میشه چیزی بهشون نمیگید قربان؟ فقط من باید خفه بشم چون یک زنم؟
× ختم این جلسه رو اعلام میکنم! و خانم لی...این بی ادبی شما در حضور دادگاه در پرونده صدق میشه
+ولی جناب قاضی...
×حق دارید بعد تموم شدن جلسهی دادگاه سکوت اختیار کنید وکیل یک دادگستری لی ا.ت!
تا به حال هیچکدوم از پرونده هاشو شکست نخورده بود و این بدجوری اذیتش میکرد
البته هنوز بازی تموم نشده بود
ا.ت به این راحتیا تسلیم بشو نبود!
×چطور پیش رفت خانم لی!
ا.ت حتی بدون اینکه سرشو برگردونه قادر به حس کردن چهرهی پیروزمندانهی وکیل رو مخ و حریف پروری همیشگیش بود
+هع...فکر کردید نمیدونم چقدر به اون قاضی احمق و نالایق زیرمیزی دادید؟
×هع...شاید! ولی این دفعه من برندم!
ا.ت سریع برگشت و درحالی که با هر ضربهای که با پرونده به اون وکیل احمق و مرد نالایق میزد اونو به عقب میروند با حرص زیر لب زمزمه میکرد
+وقتی
دادم
وسط
میدون
دارت بزنن!
اونموقع حالیت میشه کی و کجا زیر میزی بدی!
.
.
.
계속
_لوسیفر
+ا.ت
×(این علامت برای افراد نامشخص یا سیاهی لشکر استفاده میشع)》
×گفتم اسم واقعیت!
_هوففف الان چی بگم به تو...
لوسیفر همینجوری داشت با اون مرد کلنجار میرفت که توی جیبش چیزی رو حس کرد
دستشو کرد توی جیب شلوارش و کارتی رو بیرون آرود که روش مشخصات همون مرد بینوا نوشته شده بود
_هع...اسم جالبیه...جئون جونگ کوک! اسمم اینه!
×حالاشد! خب بگو ببینم جئون جونگ کوک... این همه توانایی رو از کجا آوردی؟
_خدا دادیه
×بازم برگشتی خونهی اولت که!
_باشه بابا! هر چی میخوای فکر کن!
×چیکارهای!؟
_روی زمین... هیچ کاره!
×خوبه ! ببین بچه میخوام بهت یه درخواست بدم
_*هع...اگه میدونستی من چقدر سن دارم و کیم جرعت نمیکردی بهم بگی بچه!* چه درخواستی؟
×به گروه ما ملحق شو! بدردمون میخوری
_گروه شما؟ حالا چی هست این گروهتون؟
× نمیدونم تو هر چی دوست داری صدامون کن... دزد قاچاقچی یاکوزا شرخر...ولی بقیه به ما میگن: مافیا!
_خب خب خب... جالب شد! بیشتر بگو...
×کار ما پول شوییه رئیس یه کارخونه داره که به ظاهر پولی که در میاریم از اونه ولی در اصل درآمدمون از قاچاق مواد مخدره...
_ درخواستتونو قبول میکنم
×خوبه!...خوشم اومد ازت!
.
.
.
+نه جناب قاضی چرا حرف موکل منو باور نمیکنید! ما این همه مدرک به شما ارائه دادیم و شما هنوزممم طرف این آقا رو میگیرید؟ موکل بنده کل داراییشو از دست داده!
×لطفا ساکت! لطفا در دادگاه صدای خودتون رو بالا نبرید خانم
+چرا وقتی که این جنایتکار الدنگو وکیلش صداشو بلند میشه چیزی بهشون نمیگید قربان؟ فقط من باید خفه بشم چون یک زنم؟
× ختم این جلسه رو اعلام میکنم! و خانم لی...این بی ادبی شما در حضور دادگاه در پرونده صدق میشه
+ولی جناب قاضی...
×حق دارید بعد تموم شدن جلسهی دادگاه سکوت اختیار کنید وکیل یک دادگستری لی ا.ت!
تا به حال هیچکدوم از پرونده هاشو شکست نخورده بود و این بدجوری اذیتش میکرد
البته هنوز بازی تموم نشده بود
ا.ت به این راحتیا تسلیم بشو نبود!
×چطور پیش رفت خانم لی!
ا.ت حتی بدون اینکه سرشو برگردونه قادر به حس کردن چهرهی پیروزمندانهی وکیل رو مخ و حریف پروری همیشگیش بود
+هع...فکر کردید نمیدونم چقدر به اون قاضی احمق و نالایق زیرمیزی دادید؟
×هع...شاید! ولی این دفعه من برندم!
ا.ت سریع برگشت و درحالی که با هر ضربهای که با پرونده به اون وکیل احمق و مرد نالایق میزد اونو به عقب میروند با حرص زیر لب زمزمه میکرد
+وقتی
دادم
وسط
میدون
دارت بزنن!
اونموقع حالیت میشه کی و کجا زیر میزی بدی!
.
.
.
계속
۴۵.۲k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.