P41
جونگ کوک : چرا اینجا نشستی ؟
از جام بلند شدم و با لحن ناله کننده ای گفتم : زنت پرتم کرد بیرون
این رو که گفتم یکم مکث کرد ولی نتونست جلوی خودش رو بگیره که خندش گرفت و سرش رو انداخت پایین .
جیمین : زهرمار به چی میخندی ؟
خندش کمرنگ شد و با حالت تکیه سرش رو گرفت بالا و گفت : اینکه ا/ت پرتت کرده بیرون
اولین بار بود اسم ا/ت رو به زبون میاورد ، فکر نمیکنم قبلا اسمش رو گفته بوده باشه حالا که دارم فکر میکنم خیلی وقت بود خندش رو ندیده بودم ، حواسم پرت بود که جونگ کوک زد بهم و گفت : میخوای تا صبح اینجا بمونی ؟
حالت پرتم رو جمع کردم و گفتم : نه ، معلومه که نه .
بعدم یه نگاه به در کردم و گفتم : بیا در رو بازش کن
جونگ کوک : چرا خوب خودت بازش کن دیگه
جیمین : زن عزیزت از پشت قفلش کرده
دوباره با حرفم خندید اما این با به جای اینکه سرش رو بندازه پایین روش رو کرد ان ور تا خندش رو نبینم منم برای اینکه بهش بگم نمی خواد برای پنهان کردن خندش تلاش کنه گفتم : باشه ما که دیدیم خندیدی
خندش رو جمع کرد و دوباره حالت جدی رو به خودش گرفت و گفت : چیکار کردی که در رو از پشت قفل کرده
بعدم رفت سمت در و قفلش رو باز کرد
(ا/ت ویو)
روی مبل با جین نشسته بودیم و جین داشت راجب دوستیش با جیمین و جونگ کوک برام میگفت ، مثل اینکه اونا از بچگی باهم بزرگ شدن و رابطه ی خیلی خوبی باهم دارن ، اما توی حرفاش فهمیدم که هر وقت میخواست راجب جونگ کوک حرف بزنه قیافش تغییر میکرد و جای خوشحالی توی چهرش با غم و غصه عوض میشد انگار اونم از تغییر جونگ کوک ناراحت بود و دنبال کسی میگشت که جونگ کوک رو به حالت قبل برگردونه .
خیلی وقت بود صدایی از جیمین نمی شنیدم که با صدای قفل در نگاهم رو بهش دادم قفل در باز شد و جونگ کوک اومد تو پشت سرش هم جیمین که انگار پشت جونگ کوک قایم شده بود اومد تو ، جین با دیدن جونگ کوک از جاش پاشد و رفت پیشش .
جونگ کوک : جین واقعا نمیخوای بیای به ما سر بزنی
جین : ببخشید این چند وقت سرم شلوغ بود
چرا داشتن انقد رسمی حرف میزدن ، تا جایی که جین گفت رابطه ی خیلی صمیمی باهم دارن منتظر بودم یکیشون چیزی بگه که جونگ کوک بعد از یکم نگاه کردن به جین گفت : گمشو بیا اینجا ببینم
بعدم همدیگه رو بغل کردن از دیدن این صحنه ناخوداگاه لبخند روی لبم نشت نگاهم رو به جیمین دادم که با دیدنم آروم هجی کرد : غ ، ل ، ط، .. کر ، دم .
منم با نگاهی که معنیش بعدا برات دارم بود نگاهش کردم که دوباره آروم برام هجی کرد : آ ، ش، ت، ی ؟
منم متقابل براش هجی کردم : ف ،ع ،لا ،
از جام بلند شدم و با لحن ناله کننده ای گفتم : زنت پرتم کرد بیرون
این رو که گفتم یکم مکث کرد ولی نتونست جلوی خودش رو بگیره که خندش گرفت و سرش رو انداخت پایین .
جیمین : زهرمار به چی میخندی ؟
خندش کمرنگ شد و با حالت تکیه سرش رو گرفت بالا و گفت : اینکه ا/ت پرتت کرده بیرون
اولین بار بود اسم ا/ت رو به زبون میاورد ، فکر نمیکنم قبلا اسمش رو گفته بوده باشه حالا که دارم فکر میکنم خیلی وقت بود خندش رو ندیده بودم ، حواسم پرت بود که جونگ کوک زد بهم و گفت : میخوای تا صبح اینجا بمونی ؟
حالت پرتم رو جمع کردم و گفتم : نه ، معلومه که نه .
بعدم یه نگاه به در کردم و گفتم : بیا در رو بازش کن
جونگ کوک : چرا خوب خودت بازش کن دیگه
جیمین : زن عزیزت از پشت قفلش کرده
دوباره با حرفم خندید اما این با به جای اینکه سرش رو بندازه پایین روش رو کرد ان ور تا خندش رو نبینم منم برای اینکه بهش بگم نمی خواد برای پنهان کردن خندش تلاش کنه گفتم : باشه ما که دیدیم خندیدی
خندش رو جمع کرد و دوباره حالت جدی رو به خودش گرفت و گفت : چیکار کردی که در رو از پشت قفل کرده
بعدم رفت سمت در و قفلش رو باز کرد
(ا/ت ویو)
روی مبل با جین نشسته بودیم و جین داشت راجب دوستیش با جیمین و جونگ کوک برام میگفت ، مثل اینکه اونا از بچگی باهم بزرگ شدن و رابطه ی خیلی خوبی باهم دارن ، اما توی حرفاش فهمیدم که هر وقت میخواست راجب جونگ کوک حرف بزنه قیافش تغییر میکرد و جای خوشحالی توی چهرش با غم و غصه عوض میشد انگار اونم از تغییر جونگ کوک ناراحت بود و دنبال کسی میگشت که جونگ کوک رو به حالت قبل برگردونه .
خیلی وقت بود صدایی از جیمین نمی شنیدم که با صدای قفل در نگاهم رو بهش دادم قفل در باز شد و جونگ کوک اومد تو پشت سرش هم جیمین که انگار پشت جونگ کوک قایم شده بود اومد تو ، جین با دیدن جونگ کوک از جاش پاشد و رفت پیشش .
جونگ کوک : جین واقعا نمیخوای بیای به ما سر بزنی
جین : ببخشید این چند وقت سرم شلوغ بود
چرا داشتن انقد رسمی حرف میزدن ، تا جایی که جین گفت رابطه ی خیلی صمیمی باهم دارن منتظر بودم یکیشون چیزی بگه که جونگ کوک بعد از یکم نگاه کردن به جین گفت : گمشو بیا اینجا ببینم
بعدم همدیگه رو بغل کردن از دیدن این صحنه ناخوداگاه لبخند روی لبم نشت نگاهم رو به جیمین دادم که با دیدنم آروم هجی کرد : غ ، ل ، ط، .. کر ، دم .
منم با نگاهی که معنیش بعدا برات دارم بود نگاهش کردم که دوباره آروم برام هجی کرد : آ ، ش، ت، ی ؟
منم متقابل براش هجی کردم : ف ،ع ،لا ،
۲۳.۰k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.