"دوروی یک سکه"
"دوروی یک سکه"
Part22
نورا دستشوییش گرفته بود رو به مرد کرد و با چشم هایی پر از خشم به مرد غول پیکر نگاه کرد
~شاش دارم الاناست که برینم تو خونتون ها
مرد چشم هاش درشت شد و از پشت طناب هایی دور نورا رو باز کرد و از موهاش گرفت و کشوند به طرف دستشویی و در دستشویی روباز کرد و نورا رو انداخت داخلش
نورا کارش تموم شد و امد بیرون مرد غول پیکر رو مبل نشسته بود به سمت نورا امد نورا همنجور که به مرد نگاه میکرد شلوارشو کشید بالا
-برو بشین رو صندلی
نورا چشم غره ی رفت و نشست روی صندلی همنجور نورا پاشو تکون میداد که مرد به طرف در رفت
-سلام بانو خوش امدین
نورا سرشو اورد بالا که بادیدن یک دختر موبلند و قد بلند وایب بدی گرفت دختر اروم به سمت نورا امد
"این همون دخترست؟
-بله
"چی دختر چندش و زشتی از دهات اوردینش؟
نورا اخم هاش توهم رفت و بلند شد
~الان تو به من گفتی دهاتی؟
"اره گفتم
~ع
نورا از موهایی دختره گرفت و همنجور به بالاکشید دختر جیغ میکشید که مرد امد نورا از دختره جدا کرد و دست پاهایی نورا رو بست
~دست پاهامو باز کن ولم کن(با سرصدا و جیغ)
دختر همنجور موهاشو ماساژ میداد و بعدش شالشو سرش کرد و به طرف نورا امد و صورت نورا رو با دستش داد بالا
"فکر نکن تو این ۱ماه اینجا بهت خوش میگذره یک کاریت میکنم که به التماسم بیوفتی نورا
نورا نیشخندی زد که دختره لجش گرفت و تف کرد تو صورت نورا
نورا باید خودشو کنترل میکرد شاید به خاطر این لجبازی ها جونش به خطر میوفتاد
Part22
نورا دستشوییش گرفته بود رو به مرد کرد و با چشم هایی پر از خشم به مرد غول پیکر نگاه کرد
~شاش دارم الاناست که برینم تو خونتون ها
مرد چشم هاش درشت شد و از پشت طناب هایی دور نورا رو باز کرد و از موهاش گرفت و کشوند به طرف دستشویی و در دستشویی روباز کرد و نورا رو انداخت داخلش
نورا کارش تموم شد و امد بیرون مرد غول پیکر رو مبل نشسته بود به سمت نورا امد نورا همنجور که به مرد نگاه میکرد شلوارشو کشید بالا
-برو بشین رو صندلی
نورا چشم غره ی رفت و نشست روی صندلی همنجور نورا پاشو تکون میداد که مرد به طرف در رفت
-سلام بانو خوش امدین
نورا سرشو اورد بالا که بادیدن یک دختر موبلند و قد بلند وایب بدی گرفت دختر اروم به سمت نورا امد
"این همون دخترست؟
-بله
"چی دختر چندش و زشتی از دهات اوردینش؟
نورا اخم هاش توهم رفت و بلند شد
~الان تو به من گفتی دهاتی؟
"اره گفتم
~ع
نورا از موهایی دختره گرفت و همنجور به بالاکشید دختر جیغ میکشید که مرد امد نورا از دختره جدا کرد و دست پاهایی نورا رو بست
~دست پاهامو باز کن ولم کن(با سرصدا و جیغ)
دختر همنجور موهاشو ماساژ میداد و بعدش شالشو سرش کرد و به طرف نورا امد و صورت نورا رو با دستش داد بالا
"فکر نکن تو این ۱ماه اینجا بهت خوش میگذره یک کاریت میکنم که به التماسم بیوفتی نورا
نورا نیشخندی زد که دختره لجش گرفت و تف کرد تو صورت نورا
نورا باید خودشو کنترل میکرد شاید به خاطر این لجبازی ها جونش به خطر میوفتاد
۳.۶k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.