مافیایی عاشق من
پارت پنجم
ویو کوک
با نور آفتاب از خواب پاشدم رفتم کار های لازم رو کردم و صبحونه خوردم و رفتم سرکار رسیدم دم در شکرت رفتم توی اتاقم منشی اومد داخل و گفت: خوش اومدید نیم ساعت پیش خانم جئون (مامان کوک) اومدن دیدن شما نیستید رفتن گفتن ساعت ۵ میان
کوک:باشه
فلش بک به ۵:۳۰
ویو کوک
داشتم کارم رو میکردم که مامان با خنده وارد شد
کوک:باز چیه خانم جئون لبخند میزنی؟
م ک:کلاغا خبر آوردن که با یه دختر زندگی میکنی
کوک:آها پس بگو چیه اره
م ک:خب
کوک:خب؟
م ک:رابططون چطوره؟
کوک:خوبه راستی از بابا چه خبر؟
م ک : باز دوباره میخوای بحثو بپیچونی
کوک: هوفففف اوک چی میخوای؟
م ک: ازدواج بعدشم بچه
کوک:نظرت چیه بری بازار یکم بچرخی ها اره خیلی خوبه برو برو (کردش بیرون)
ویو ا/ت
بیدار شدم کارهای لازم رو کردمو رفتم بیرون امروز با سویا قرار داشتم
ا/ت رفت رسید شهر بازی
مکالمهی ا/ت و سویا
ا/ت:سلام
سویا:سلام خوبی؟
ا/ت:مرسی،بریم؟
سویا؛بریم
(و رفتن کلی خوش گذروندن )
ویو کوک
رسیدم خونه ا/ت خونه نبود رفتم اتاقم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم و رفتم نشستم پا تلویزیون
فلش بک به ساعت ۱۱
این دختر چرا هنوز نیومده؟
که یهو صدای در اومد ا/ت با لپای قرمز اومد داخل
کوک:مستی؟
ا/ت:نه اصلا
کوک:معلومه
رفتم بقلش کردمو لباساشو عوض کردم (منحرف نشید) و گزاشتمش رو تختش
ویو کوک
با نور آفتاب از خواب پاشدم رفتم کار های لازم رو کردم و صبحونه خوردم و رفتم سرکار رسیدم دم در شکرت رفتم توی اتاقم منشی اومد داخل و گفت: خوش اومدید نیم ساعت پیش خانم جئون (مامان کوک) اومدن دیدن شما نیستید رفتن گفتن ساعت ۵ میان
کوک:باشه
فلش بک به ۵:۳۰
ویو کوک
داشتم کارم رو میکردم که مامان با خنده وارد شد
کوک:باز چیه خانم جئون لبخند میزنی؟
م ک:کلاغا خبر آوردن که با یه دختر زندگی میکنی
کوک:آها پس بگو چیه اره
م ک:خب
کوک:خب؟
م ک:رابططون چطوره؟
کوک:خوبه راستی از بابا چه خبر؟
م ک : باز دوباره میخوای بحثو بپیچونی
کوک: هوفففف اوک چی میخوای؟
م ک: ازدواج بعدشم بچه
کوک:نظرت چیه بری بازار یکم بچرخی ها اره خیلی خوبه برو برو (کردش بیرون)
ویو ا/ت
بیدار شدم کارهای لازم رو کردمو رفتم بیرون امروز با سویا قرار داشتم
ا/ت رفت رسید شهر بازی
مکالمهی ا/ت و سویا
ا/ت:سلام
سویا:سلام خوبی؟
ا/ت:مرسی،بریم؟
سویا؛بریم
(و رفتن کلی خوش گذروندن )
ویو کوک
رسیدم خونه ا/ت خونه نبود رفتم اتاقم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم و رفتم نشستم پا تلویزیون
فلش بک به ساعت ۱۱
این دختر چرا هنوز نیومده؟
که یهو صدای در اومد ا/ت با لپای قرمز اومد داخل
کوک:مستی؟
ا/ت:نه اصلا
کوک:معلومه
رفتم بقلش کردمو لباساشو عوض کردم (منحرف نشید) و گزاشتمش رو تختش
۲۱.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.