فیک جدید.
نام فیک:گوهر سیاه
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=8
تا سانگ هیون رفت بزنتش سپر محافظ سارام جلوش اومد و سانگ هیون پرید عقب
سانگ هیون:
تو... تو؟؟ شیطانی؟
سارام:
(خنده زیاد) دیوونه ای؟ مگ چند تا شیطان تو دنیا وجود داره؟؟
سانگ هیون:
اها... میگم دیگ ت بت نمیخوره...
سارام:
اما ب ت میخوره..
سانگ هیون:
مطمعنی؟
سارام:
اره حتی مطمعنم ک نیروهای من از ت بیشتره
سانگ هیون:
خب ک چی میخوای مبارزه کنی؟
سارام:
ن دلم نمیخواد ناراحتیتو ببینم
سانگ هیون:
اما من دلم میخواد...
سارام:
بزار برا ی روز دیگ.. راستی خدا هیچوقت ازت راضی نبود و نیست
سانگ هیون:
ن برام مهمه ن الکی سرم و با این چرت و پرتا درد میارم
سارام:
برا همینه ک نیروهای من بیشتر از توعه
سانگ هیون:
اوم شاید ولی همین ک نیرو داد بهم یعنی... منو با شما یکی میدونه ولی این بده
سارام:
ههههههههه ن اشتباه میکنی تو ادم نیستی ت کسی هستی ک جون ادمارو میگیره و ادمارو ب جهنم میبره
سانگ هیون:
شماهم همین کارو میکنی فرشته کیم
سارام ک حرفی برا گفتن نداشتم ب سانگ هیون تنه محکمی زد و رفت تو کلاس
و سانگ هیون:
هعی حرف نداشتی؟
و رفتم تو کلاس و
کنار یون وو نشستم و
یون وو:
چرا واقعیت و ب مدیر نگفتی!
سانگ هیون:
دوس داری برو بگو ت رو گی بشناسن تو مدرسه
یون وو:
میترسی گی باشی؟
سانگ هیون:
ن نمیترسم گی باشم میترسم منو مسخره کنن
یون وو:
اهااا جالبه
سانگ هیون:
حالا میخوای برو ب مدیر بگو
یون وو:
ن اخه منم حس ت رو دارم
سانگ هیون و یون وو چشم تو چشم شدن...
تا...
ژانر:ب/ی ا/ل_عاشقانه_مدرسه ای_تخیلی
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
𝙋=8
تا سانگ هیون رفت بزنتش سپر محافظ سارام جلوش اومد و سانگ هیون پرید عقب
سانگ هیون:
تو... تو؟؟ شیطانی؟
سارام:
(خنده زیاد) دیوونه ای؟ مگ چند تا شیطان تو دنیا وجود داره؟؟
سانگ هیون:
اها... میگم دیگ ت بت نمیخوره...
سارام:
اما ب ت میخوره..
سانگ هیون:
مطمعنی؟
سارام:
اره حتی مطمعنم ک نیروهای من از ت بیشتره
سانگ هیون:
خب ک چی میخوای مبارزه کنی؟
سارام:
ن دلم نمیخواد ناراحتیتو ببینم
سانگ هیون:
اما من دلم میخواد...
سارام:
بزار برا ی روز دیگ.. راستی خدا هیچوقت ازت راضی نبود و نیست
سانگ هیون:
ن برام مهمه ن الکی سرم و با این چرت و پرتا درد میارم
سارام:
برا همینه ک نیروهای من بیشتر از توعه
سانگ هیون:
اوم شاید ولی همین ک نیرو داد بهم یعنی... منو با شما یکی میدونه ولی این بده
سارام:
ههههههههه ن اشتباه میکنی تو ادم نیستی ت کسی هستی ک جون ادمارو میگیره و ادمارو ب جهنم میبره
سانگ هیون:
شماهم همین کارو میکنی فرشته کیم
سارام ک حرفی برا گفتن نداشتم ب سانگ هیون تنه محکمی زد و رفت تو کلاس
و سانگ هیون:
هعی حرف نداشتی؟
و رفتم تو کلاس و
کنار یون وو نشستم و
یون وو:
چرا واقعیت و ب مدیر نگفتی!
سانگ هیون:
دوس داری برو بگو ت رو گی بشناسن تو مدرسه
یون وو:
میترسی گی باشی؟
سانگ هیون:
ن نمیترسم گی باشم میترسم منو مسخره کنن
یون وو:
اهااا جالبه
سانگ هیون:
حالا میخوای برو ب مدیر بگو
یون وو:
ن اخه منم حس ت رو دارم
سانگ هیون و یون وو چشم تو چشم شدن...
تا...
۵.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.