s2 p5
....سوار ماشینم شد و راه افتادیم سمت خونش
...یعد از یک ربع رسیدیم
...دخترم...خیلی لطف کردی..همین جاست"
...یه عمارت بود
....خواهش میکنم...مراقب خودتون باشید&
....فعال خداحافظ...."
واومدم دنده عقب بگیرم که برم....فهمیدم
خریداش که همه لباس بودن... صندلی های
...پشت جامونده
...ای باباا&
...کنار زدم
خریداشو برداشتم و رفتم سمت در اون
...خونه....زنگو زدم که بادیگاردا باز کردنن
....خریدای اون خانم تو ماشینم جا موندن&
.....ریالبفرمایید داخل
...پامو که گذاشتم تو حیاط یک ماشین آشنا دیدم
یه استخر قشنگ وسطش و کال درخت...البته که
...تو زمستون همه برگاشون ریخته بود
...در ورودی رو زدم... خدمتکار دروباز کرد
...رفتم داخل و اون خانمرو دیدم
...خانم ببخشید&
..عه...سالم...ای وای خریدای منه؟"
....بله جامونده بود&
....خیلی زحمت کشیدی"
....خواهش میکنم....فعال &
...شام بمون عزیزم"
...متشکرم&
رفتم از در بیرون....اومدم از در اصلی هم برم
بیرون که کلم به یه جا خورد....سرمو که باال
....آوردم...کسی بود که اصالاا انتظارشو نداشتم
....ت...تهیونگ
....تهیونگ؟...&
...آنااا...تویی؟..اینجا چیکار میکنی؟÷
..تو اینجا چیکار میکنی؟&
..خونه پدر مادرمه÷
....دلم هری ریخت و ضربان قلبم رفت باال
..اونخانمه....مادرته؟....&
...آره...تو جرا اینجایی؟÷
مادرت تو یخ سر خورده بود....من کمکش....&
...کردم...آوردمش
...واقعا؟..ممنون بابتش....÷
......پس نزدیک شدی به مامانم
اتفاقا گفت یه پسر داره که باهاش لج کرده سر&
....یه دختر
..او....گفت؟....÷
...اوهوم&
....یه چند لحظه مکث کردیم
..خودت خوبی؟÷
بد نیستم...تو چطوری...کارات خوب پیش&
..میره؟
راستش....آرامش ندارم...دلیلشم خودت÷
...میدونی دیگه
..چشماش مثل همیشه پر از آرامش بود
....مثل همیشه میخواستم ازدستش فرار کنم
..شبا تنها میخوابی نه؟..÷
...آره....راحتم&
منناراحتم....حداقل بگو شبو یکی بیاد...÷
.پیشت بخوابه
مهم نیست...از مشکل بین ات و...&
جونگکوک خبر داری؟
.....مگه میشه بیخبر باشم..÷
دلم واسه ات میسوزه..هعیی...سرده..بیا بریم
...داخل
...ممنون من میرم...خونم&
.هر جور راحتی...÷
..مراقب خودت باش&
بوی عطرش تحریکممیکرد که برم و بغلش کنم
...اما خیلی جلوی خودمو گرفتم
....تو هم همینطور عزیزم÷
....خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدم
...ایششش...پدرسگ جذاب &
...جلوی در ایستاده بود تا برم
...و سرمو رو فرمون کوبیدم
...آخخ&
...تصمیم گرفتم دور بزنم و برم خونه
دور زدم و دستی بهش تکون دادم...که جوابمو
....با تکون دادن دستش داد و رفتم سمت خونه
................
(ویو ات
در عمارت که بادیگاردا برام باز کردن...ماشینو
.پارک کردم
...پیاده شدم تا برم تو خونه
..صدای سر و صدا میومد....چی شده یعنی؟
تند تند رفتم و زود درو باز کردم...که با
...یعد از یک ربع رسیدیم
...دخترم...خیلی لطف کردی..همین جاست"
...یه عمارت بود
....خواهش میکنم...مراقب خودتون باشید&
....فعال خداحافظ...."
واومدم دنده عقب بگیرم که برم....فهمیدم
خریداش که همه لباس بودن... صندلی های
...پشت جامونده
...ای باباا&
...کنار زدم
خریداشو برداشتم و رفتم سمت در اون
...خونه....زنگو زدم که بادیگاردا باز کردنن
....خریدای اون خانم تو ماشینم جا موندن&
.....ریالبفرمایید داخل
...پامو که گذاشتم تو حیاط یک ماشین آشنا دیدم
یه استخر قشنگ وسطش و کال درخت...البته که
...تو زمستون همه برگاشون ریخته بود
...در ورودی رو زدم... خدمتکار دروباز کرد
...رفتم داخل و اون خانمرو دیدم
...خانم ببخشید&
..عه...سالم...ای وای خریدای منه؟"
....بله جامونده بود&
....خیلی زحمت کشیدی"
....خواهش میکنم....فعال &
...شام بمون عزیزم"
...متشکرم&
رفتم از در بیرون....اومدم از در اصلی هم برم
بیرون که کلم به یه جا خورد....سرمو که باال
....آوردم...کسی بود که اصالاا انتظارشو نداشتم
....ت...تهیونگ
....تهیونگ؟...&
...آنااا...تویی؟..اینجا چیکار میکنی؟÷
..تو اینجا چیکار میکنی؟&
..خونه پدر مادرمه÷
....دلم هری ریخت و ضربان قلبم رفت باال
..اونخانمه....مادرته؟....&
...آره...تو جرا اینجایی؟÷
مادرت تو یخ سر خورده بود....من کمکش....&
...کردم...آوردمش
...واقعا؟..ممنون بابتش....÷
......پس نزدیک شدی به مامانم
اتفاقا گفت یه پسر داره که باهاش لج کرده سر&
....یه دختر
..او....گفت؟....÷
...اوهوم&
....یه چند لحظه مکث کردیم
..خودت خوبی؟÷
بد نیستم...تو چطوری...کارات خوب پیش&
..میره؟
راستش....آرامش ندارم...دلیلشم خودت÷
...میدونی دیگه
..چشماش مثل همیشه پر از آرامش بود
....مثل همیشه میخواستم ازدستش فرار کنم
..شبا تنها میخوابی نه؟..÷
...آره....راحتم&
منناراحتم....حداقل بگو شبو یکی بیاد...÷
.پیشت بخوابه
مهم نیست...از مشکل بین ات و...&
جونگکوک خبر داری؟
.....مگه میشه بیخبر باشم..÷
دلم واسه ات میسوزه..هعیی...سرده..بیا بریم
...داخل
...ممنون من میرم...خونم&
.هر جور راحتی...÷
..مراقب خودت باش&
بوی عطرش تحریکممیکرد که برم و بغلش کنم
...اما خیلی جلوی خودمو گرفتم
....تو هم همینطور عزیزم÷
....خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدم
...ایششش...پدرسگ جذاب &
...جلوی در ایستاده بود تا برم
...و سرمو رو فرمون کوبیدم
...آخخ&
...تصمیم گرفتم دور بزنم و برم خونه
دور زدم و دستی بهش تکون دادم...که جوابمو
....با تکون دادن دستش داد و رفتم سمت خونه
................
(ویو ات
در عمارت که بادیگاردا برام باز کردن...ماشینو
.پارک کردم
...پیاده شدم تا برم تو خونه
..صدای سر و صدا میومد....چی شده یعنی؟
تند تند رفتم و زود درو باز کردم...که با
۶.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.