فیک مال من باش پارت دو
فیک مال من باش پارت دو
یه دفه احساس کردی یکی داره نگات میکنه دیدی تهیونگ بود روتو کردی اون ور و محل نزاشتی که تهیونگ ماشینو نگه داشت دیدی بیشتر داره نگات میکنه بهش گفتی : چیه گفت : خیلی خوشکلی محل نزاشتی دباره روتو کردی اون ور که اومد شمتت صورتتو گرفت سمت خودش و گفت هیچ وقت از من رو برنگردون واگرنه بد بلایی سرت میاد با ترس گفتی : باشه باشه
ماشین حرکت کرد و به عمارت رسیدین خیلی بزرگ بود تو بازم همینجوری دهنت باز مونده بود 😮😮😮 که تهیونگ گفت : چیه خوشکله 😏
بازم هیچی نگفتی که تهیونگ گفت مگه زبونتو موش خورده که حرف نمیزنی یا میترسی من بخورمت 😐😐
گفتی : نه نه من کلا زیاد حرف نمیزنم ( اره جون دلت 😂 )
بعد تهیونگ گفت : اینطور بنظر نمیاد
بازم چیزی نگفتی ( بچه مگه کرم دا ی خب حرف بزن عههه 😐😐🔪🔪) تهیونگ گفت به هرحال من بدم میاد از اینکه با کسی حرف بزنم و جوابمو نده به نفع خودته مثل ادم جوابمو بدی 😏
رفتین داخل عمارت بازم دهنت باز مونده بود که بالاخره حرف زدی ( خدارو شکر یه زری زد 😂😂) گفتی : اتاق من کجاس
تهیونگ : تو قراره پیش من بخوابی به خدمتکارا میگم وسایلتو ببرن
ا.ت : من چرا باید پیش تو بخوابم من نمیخوامممم ( حالا گفتیم حرف بزن ولی انگار لال میموندی بهتر بود 😐😐)
تهیونگ دستتو گرفت کید و چسبوند به دیوار دستاشو جوری گزاشت که نتونی فرار کنی صورتشو نزدیک صورتت کرد و گفت : رو حرف من حرف نزن بعد سرشو برد تو گردنت و بو میکرد تو عصبی شدی هولش دادی اون ور که تهبونگ گفت : کار درستی نکردی بیبی گرل شب به حسابت میرسم 😏
خیلی ترسیدی و گفتی میخوای منو بکشی ( البته تو ذهنش یه چی دیگس گفته بودم خیلی منحرفه 😂😂🔪🔪 )
تهیونگ : کشتن که چیزی نیست شب خودت میفهمی 😏😏
توعه منحرف که فهمیدی میخواد چکار کنه بازم هیچی نگفتی و دباره لال شدی
خدمتکارا وسایلتو بردن تو هم راه نمایی کردن که باید کجا بری نستی رو تخت که یهو ..........
شاید جای حساسی کات کردم ولی خیلی کیف میدع 🤣🤣🔪🔪🔪 راستی اگه کم بود ببخشید 🙂
#خاص #جذاب #شیک
یه دفه احساس کردی یکی داره نگات میکنه دیدی تهیونگ بود روتو کردی اون ور و محل نزاشتی که تهیونگ ماشینو نگه داشت دیدی بیشتر داره نگات میکنه بهش گفتی : چیه گفت : خیلی خوشکلی محل نزاشتی دباره روتو کردی اون ور که اومد شمتت صورتتو گرفت سمت خودش و گفت هیچ وقت از من رو برنگردون واگرنه بد بلایی سرت میاد با ترس گفتی : باشه باشه
ماشین حرکت کرد و به عمارت رسیدین خیلی بزرگ بود تو بازم همینجوری دهنت باز مونده بود 😮😮😮 که تهیونگ گفت : چیه خوشکله 😏
بازم هیچی نگفتی که تهیونگ گفت مگه زبونتو موش خورده که حرف نمیزنی یا میترسی من بخورمت 😐😐
گفتی : نه نه من کلا زیاد حرف نمیزنم ( اره جون دلت 😂 )
بعد تهیونگ گفت : اینطور بنظر نمیاد
بازم چیزی نگفتی ( بچه مگه کرم دا ی خب حرف بزن عههه 😐😐🔪🔪) تهیونگ گفت به هرحال من بدم میاد از اینکه با کسی حرف بزنم و جوابمو نده به نفع خودته مثل ادم جوابمو بدی 😏
رفتین داخل عمارت بازم دهنت باز مونده بود که بالاخره حرف زدی ( خدارو شکر یه زری زد 😂😂) گفتی : اتاق من کجاس
تهیونگ : تو قراره پیش من بخوابی به خدمتکارا میگم وسایلتو ببرن
ا.ت : من چرا باید پیش تو بخوابم من نمیخوامممم ( حالا گفتیم حرف بزن ولی انگار لال میموندی بهتر بود 😐😐)
تهیونگ دستتو گرفت کید و چسبوند به دیوار دستاشو جوری گزاشت که نتونی فرار کنی صورتشو نزدیک صورتت کرد و گفت : رو حرف من حرف نزن بعد سرشو برد تو گردنت و بو میکرد تو عصبی شدی هولش دادی اون ور که تهبونگ گفت : کار درستی نکردی بیبی گرل شب به حسابت میرسم 😏
خیلی ترسیدی و گفتی میخوای منو بکشی ( البته تو ذهنش یه چی دیگس گفته بودم خیلی منحرفه 😂😂🔪🔪 )
تهیونگ : کشتن که چیزی نیست شب خودت میفهمی 😏😏
توعه منحرف که فهمیدی میخواد چکار کنه بازم هیچی نگفتی و دباره لال شدی
خدمتکارا وسایلتو بردن تو هم راه نمایی کردن که باید کجا بری نستی رو تخت که یهو ..........
شاید جای حساسی کات کردم ولی خیلی کیف میدع 🤣🤣🔪🔪🔪 راستی اگه کم بود ببخشید 🙂
#خاص #جذاب #شیک
۳۱.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.