دروغ به توان عشق پارت ۱۷
قطع شد دوباره زنگ زد جواب دادم( بله ) ( اگه حقیقت این معشوقعه دل انگیزت میخوای بدونی بیا به این آدرس ****) قطع کردم رفتم به آدرسی که گفته بود یه کافه بود ... رفتم نشستم سر میزش یهو آقایی امد نشست روبه روم این چه آشناس اها یادم امد این همونیه که با جونگ کوک دیدمش گفتم : خب چی میخوای بگی زودباش گفت : خب میدونی نباید زود به آدما اعتماد کنی ... خب کع چی گفت : تو هم همون آدمی هستی که خیلی زود به بقیه اعتماد میکنه و دلش باخت خب راستش منو جونگ کوک با هم شرط بستیم اون باخت قرار من هر چی بگم اون انجام بده گفتم : خب گفت : خب شرطتم این بود که اولین نفری که وارد کافه شد باید عاشقش کنه که اون تو بودی خواستم بگم به هیچ کسی اعتماد نکن بیا اینم فیلمش بای اون رفت منو با حرفاش تنها گذاشت کولمو گرفت به خونه رسید فلش رو به کامپیوتر زد راست میگفت تک تک کارهایی که کنه ازش پرسید ؟ گناه من چیه آخه گونه هام خیس شده بود هق هق شروع شد یک هفته دیگه ام دانشگاهم تعطیل میشه( بچه ها من بجای مدرسه دانشگاهو گذاشتم) حالم از خووم جونگ کوک بهم میخوره ۱۰ تماس بی پاسخ ازش داشتم بهش زنگ زدن با صدای بغض آلود گفتم :
تمام . لایک حمایت کنید
تمام . لایک حمایت کنید
۶۳.۵k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.