فقط مال من باش پارت ۳۷
گلو ازش گرفتم کوک:آشتی اونو گلم دادم من:اما تو خودت برام کافی دیگه گل میخوام چیکار همبن که اومدی بهم شیرموز دادی و آهنگ خوندی کافی بود ولی خوب نگهش میدارم بعد خودم رفتم بغلش کردم اونم بغلم کرد محکم بعد عقب گونمو بوسید زیر گردنمو بوسید پشت سر هم و قلقلک میداد همونجوری خندیدم من:نکن😂 زیر گردنمو میبوسید صورتمو لپمو گونمو ولبامو بیشتر گردنمو میبوسید من:برای منم جا بده خوب کوک:تو جات تو قلبمه لازم نیست جا بخوای فقط من میبوسم من:عه آخه منم میخوام کوک:ناخایر آخرم ول کرد کوک:بریم صبحونه بخوریم من:باشه بریم فقط گلمو بزارم تو گلدون کوک:بزار یه گلدون برداشتم گلمو گذاشتم توش و یه کوچولوم آب دادم بعد رفتیم صبحونمونو خوردیم و تموم شد یهو گوشی جونگ کوک زنگ خورد منیجرش بود جواب داد کوک:سلام بله چیزی شده با یونا باشه بعد قطع کرد من:چی میگه کوک:میگه پی دی نیم فهمیده ما باهم رابطه داریم گفته الان بریم اونجا من:خوب الان باید بریم اونجا کوک:آره نمیشه نریم بریم من:باشه بعد رفتیم آماده شدیم من:جونگ کوک من هم استرس دارم هم میترسم کوک:نترس عشقم من هستم بعد دسته همو گرفتیم با ماشین رفتیپ سمت کمپانی و منیجر اومد پیشمون منیجر:اوضاع خیلی خیته پی دی نیم عصبانیه برید تو اتاقش بعد رفتیم جونگ کوک در زد پی دی نیم:بیا تو جونگ کوک در و باز کرد رفتیم تو همون موقع پی دی نیم پاشد اومد جلومون کوک:ام پی دی نیم پی دی نیم:یه چیزایی شنیدم شما دوتا از کی باهم رابطه دارید کوک:خخخیلی وقته پی دی نیم:چرا اول به خودم نگفتید کوک:میخواستیم به شماهم بگیم ولی نتونستیم ترسیدیم پی دی نیم:الان که فهمیدم کوک:پی دی نیم منو یونا از اون روز اول همو دیدیم دوست داشتیم و تا الانم بازم پیشه هم بودیم پی دی نیم:این رابطتون شدنی نیست من:خو خوب باید چیکار کنیم پی دی نیم:خودتون میدونید کوک:اما ما همو دوست داریم نمی یهو مرید وسط حرف جونگ کوک پی دی نیم:الان همه فهمیدن و این رابطه میتونه به همه چیز آسیب بزنه حتی یونا یونا جونت به خطر میوفته بهترین کار اینکه رابطتونو همینجا متوقف کنید جونگ کوک دسته منو محکم گرفت من:یعنی هیچ راهی نیست پی دی نیم:هیچی جونگ کوک مگه نمیخوای یونا سلام بمونه کوک:چرا که نه پی دی نیم:پس همین کاریو بکنید که باید بکنید حالام برید دست جونگ کوک و ول کردم بقز گلوم و گرفته بود از کمپانی جلو جلو رفتم بیرون جونگ کوک اومد دنبالم دسته منو گرفت برد تو بغلش کوک:کجا میری به همین زودی میخوای بری بعد از تو بغلش اومدم بیرون من:جونگ کوک گفتم انقدر عجله نکن من بی دلیل نگران نبودم الان چیکار کنیم هان الان چیکار کنیم بهترین راهمونم اینه که از هم جدا شیم کوک:نه جدا نمیشیم یونا من بهت گفتم گفتم همچین اتفاقی نمیوفته
۱۹.۳k
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.