MY KILLER P: 1۶

با فشار مشت تهیونگ روی زمین افتاد. صورتش بی حس شده بود و میتونست طعم خون رو توی دهنش حس کنه. باورش نمیشد..
درحالی که سعی میکرد بدن بیجونش رو از کف زمین بلند کنه، موهاش توسط تهیونگ کشیده شد
_تقصیر خودته..
گردنش به عقب کشیده میشد. حالا درد رو در تمام صورت و موهاش حس می‌کرد. لب پاره شدش سوزش بدی ایجاد کرده بود
_ ببین جئون ،برام مهم نیست چه کاره ای ،چقدر مایه داری ول..
نگاه تیز تهیونگ‌ به کبودی های‌شکم کوک افتاد
_مثل اینکه فقط من نبودم که به بی مصرف بودنت پی بردم .. پس قبلا هم برات قلدری شده ..
نیشخند کثیفش حال کوک رو بدتر میکرد. با تمام توان سعی کرد حرف بزنه تا شاید از دستای تهیونگ آزاد بشه
_ت..تهیونگ ، ول..ولم ک..کن
_آه بیخیال ! تازه داریم خوش میگذرونیم جئو..
_حرومزادههههههههه!!!!اگه بلایی سر کوک بیاری خودم میکشم عوضیییی!!!!!!
صدای داد یونگی لرزه بر تن هردوشون انداخت.
_ای بابا..
با تاسف سرش را به سمت صورت خسته کوک انداخت
_بازم همو می‌بینیم جئون ..
خنده ای سر داد و به سمت در حرکت کرد.با باز کردن قفل در ، یونگی و نامجون به داخل پرت شدن .هردو با دیون کوک آنقدر شوکه شده بودند که به تهیونگ آزاد و خندان کوچکترین اهمیتی ندادند.‌
_حالت خوبه ؟
_وای همش تقصیره منه ببخشی..
_ن..نه نه ! خودم ، م..مقصرم ...