🌑🍷وقتی مافیا بود...🍷🌑 part :۴۴
+خب بخاطر خانوادش ناراحت بود خیلی سرزنشش میکنن و میخوان با یکی دیگه ازدواج کنه لیا هم بخاطر این رفتارشون خیلی ناراحته
_هعی واقعا درک نمیکنم چرا باید کاری که بچشون دلشون نخواد رو انجام بدن
+بعضی موقع ها واقعا از کارای خدا سر در نمیارم مثلا منی که نمیدونم خانوادم کیان دوست دارم پیداشون کنم اما یکی مثل لیا که خانواده داره اما دوست داره برن گمشن اصلا نمیدونم کدومش بهتره خانواده داشتن یا نداشتن ..
_دوست داری پیداشون کنی ؟
+نه ،چون صد در صد با رابطه ی من و تو مخالفت میکنن چون یه جئونی چون یه جئون منو از اونا گرفت
_ولش کن اگر دوست نداری پیداشون کنی درموردشون حرف نزن ،خب رسیدیم پیاده شو
+اوکی
ا.ت ویو:
پیاده شدم رفتم سمت لیا رفتیم فرودگاه منتظر کوک و ته بودیم که اومدن
؛خب صدامون زدن بریم
رفتیم توی هواپیما منو کوک کنار هم نشسته بودیم و ته و لیا هم کنار هم من سرمو گذاشتم روی شونه ی کوک و خوابیدم
پرش زمانی به کانادا .
کوک ویو :
_ا.ت ..ا.ت
خوابیده بود بغلش کردم گفتم بادیگاردم چمدونم رو بیاره
/خوابیده ؟
_اره
؛هتل میگیریم
_نه بریم خونه ی من
؛اوکی با ماشین من بریم
پرش زمانی خونه ی کوک.
...
حمایت پلیز 🍷
بیاین با ماشین من بریم
_هعی واقعا درک نمیکنم چرا باید کاری که بچشون دلشون نخواد رو انجام بدن
+بعضی موقع ها واقعا از کارای خدا سر در نمیارم مثلا منی که نمیدونم خانوادم کیان دوست دارم پیداشون کنم اما یکی مثل لیا که خانواده داره اما دوست داره برن گمشن اصلا نمیدونم کدومش بهتره خانواده داشتن یا نداشتن ..
_دوست داری پیداشون کنی ؟
+نه ،چون صد در صد با رابطه ی من و تو مخالفت میکنن چون یه جئونی چون یه جئون منو از اونا گرفت
_ولش کن اگر دوست نداری پیداشون کنی درموردشون حرف نزن ،خب رسیدیم پیاده شو
+اوکی
ا.ت ویو:
پیاده شدم رفتم سمت لیا رفتیم فرودگاه منتظر کوک و ته بودیم که اومدن
؛خب صدامون زدن بریم
رفتیم توی هواپیما منو کوک کنار هم نشسته بودیم و ته و لیا هم کنار هم من سرمو گذاشتم روی شونه ی کوک و خوابیدم
پرش زمانی به کانادا .
کوک ویو :
_ا.ت ..ا.ت
خوابیده بود بغلش کردم گفتم بادیگاردم چمدونم رو بیاره
/خوابیده ؟
_اره
؛هتل میگیریم
_نه بریم خونه ی من
؛اوکی با ماشین من بریم
پرش زمانی خونه ی کوک.
...
حمایت پلیز 🍷
بیاین با ماشین من بریم
۱۱.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.