هانی:بخاطر اینک گفتی پدصگا عصبی شدن(خندع)
هانی:بخاطر اینک گفتی پدصگا عصبی شدن(خندع)
نایو:والا ب باباهاشون رفتن دیگ
کوک:یاااا
جیمین:هعییی
هانی:(خندع)
_ات ناراحتی
+ن...براچی ناراحت باشم(بغض)
_میخای بریم خونه
+ن(بغض)
نایو:یاااا تازه اومدین کجا میخاین برین
هانی:اوهوم
_نمیبینید ات حالش بدع
+گفتم ک من حالم خوبه(باکمی دادو بغض)
_ات پاشو بریم
+چن بار بگم خوبم(بغض)
_عزیزم پاشو بریم
+...
کوک جیمین نایو هانی باهم میگن:جووون پرنده های عاشقوووو
_داداشان خواهران ات حالش بدع شما چی میگین
+تهیونگ بریم واقعادیگ نمیتونم اینجا بمونم
_بریم
نایو:هنوز زوددددد
هانی:یکم دیگ بمونیدددد
جیمین و کوک:داداشششش
_دفعه بعد میایم دیر میمونیم
ولی یادت باشه
اون وروجکانیان برینن ب حال ات
جیمین و کوک:خیلی خوب(خندع)
باتهیونگ رفتیم ب طرف بیرون ک دیدیم
اِما و کای دارن بازی میکنن
مارو دیدن اومدن پیشمون
اِما:اله عمو کجا میرین
کای:دالین میرن
_ارع دیگ ما میریم شمام برین پیش مامان باباهاتون
کای:باسه بلی دفعه بعد فیلیکس و سوجینم بیارین
اِما:اله دلم براشون تنگ سدع
+باشه خاله سعی میکنم بیارمشون
(اشکاش سرازیر میشن)
اِما:اله بلاچی دیه میتونی
کای:اله دیه نتون منم دیه میتونم
_بدوید برید پیش ماماناتون وگرنه این وفعه ی چکی میزنماا(عصبی)
اِماو کای میترسونن بدوبدو میرن(😂)
_ات بریم
+باشه
رفتیمسوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
سرمو ب شیشه ماشین تکیه دادم و دوبارع ب فکر سوجین و فیلیکس افتادم
_ات بهت گفتم دیگ ناراحت نباش
+ته من میخام ولی نمیتونم دست خودم نیس
_دست توعه
+ته دلم...هقققق...خیلی....هققق...براشون تنگ شدع....هققق
تهیونگ ماشین و زد بغل
صورتمو گرفت ت دستاشو
باانگشت شصتش اشکامو پاک کرد
_عشقم میدونم من دلم براشون تنگ شدع
ولی تقدیر این بودع دیگ ناراحت نباش
+نمیتونم
_باید بتونی حتی اگ شدع بخاطر من
+باشه
_افلین(کیوت)
+کیوت(خندع و گریه)
صورتمو بردم نزدیکش و لب*امو گذاشتم رو لب*اش
نایو:والا ب باباهاشون رفتن دیگ
کوک:یاااا
جیمین:هعییی
هانی:(خندع)
_ات ناراحتی
+ن...براچی ناراحت باشم(بغض)
_میخای بریم خونه
+ن(بغض)
نایو:یاااا تازه اومدین کجا میخاین برین
هانی:اوهوم
_نمیبینید ات حالش بدع
+گفتم ک من حالم خوبه(باکمی دادو بغض)
_ات پاشو بریم
+چن بار بگم خوبم(بغض)
_عزیزم پاشو بریم
+...
کوک جیمین نایو هانی باهم میگن:جووون پرنده های عاشقوووو
_داداشان خواهران ات حالش بدع شما چی میگین
+تهیونگ بریم واقعادیگ نمیتونم اینجا بمونم
_بریم
نایو:هنوز زوددددد
هانی:یکم دیگ بمونیدددد
جیمین و کوک:داداشششش
_دفعه بعد میایم دیر میمونیم
ولی یادت باشه
اون وروجکانیان برینن ب حال ات
جیمین و کوک:خیلی خوب(خندع)
باتهیونگ رفتیم ب طرف بیرون ک دیدیم
اِما و کای دارن بازی میکنن
مارو دیدن اومدن پیشمون
اِما:اله عمو کجا میرین
کای:دالین میرن
_ارع دیگ ما میریم شمام برین پیش مامان باباهاتون
کای:باسه بلی دفعه بعد فیلیکس و سوجینم بیارین
اِما:اله دلم براشون تنگ سدع
+باشه خاله سعی میکنم بیارمشون
(اشکاش سرازیر میشن)
اِما:اله بلاچی دیه میتونی
کای:اله دیه نتون منم دیه میتونم
_بدوید برید پیش ماماناتون وگرنه این وفعه ی چکی میزنماا(عصبی)
اِماو کای میترسونن بدوبدو میرن(😂)
_ات بریم
+باشه
رفتیمسوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
سرمو ب شیشه ماشین تکیه دادم و دوبارع ب فکر سوجین و فیلیکس افتادم
_ات بهت گفتم دیگ ناراحت نباش
+ته من میخام ولی نمیتونم دست خودم نیس
_دست توعه
+ته دلم...هقققق...خیلی....هققق...براشون تنگ شدع....هققق
تهیونگ ماشین و زد بغل
صورتمو گرفت ت دستاشو
باانگشت شصتش اشکامو پاک کرد
_عشقم میدونم من دلم براشون تنگ شدع
ولی تقدیر این بودع دیگ ناراحت نباش
+نمیتونم
_باید بتونی حتی اگ شدع بخاطر من
+باشه
_افلین(کیوت)
+کیوت(خندع و گریه)
صورتمو بردم نزدیکش و لب*امو گذاشتم رو لب*اش
۱۲.۵k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.