تکپارتی
تکپارتی
درخواستی
هیونجین
وقتی هیتر میخواست بهش تیر بزنه اما تو جلشو گرفتی
ویو هیونجین
داشتم از کمپانی بیرون میومدم که صدای بلدی به گوشم خورد و ا.ت رو که میکاپ ارتیست من هست رو روی زمین دیدم
تازه فهمیدم چی شده زنگ زدم امبولانس تا ببرنش بیمارستان
بیمارستان
................................
هیونجین: دکتر حال ا.ت چطوره
دکتر: حالشون اصلا خوب نیست و باید برن اتاق عمل
هیونجین:چییییی
دکتر : ما بعد عمل حال بیمار رو بهتون گزارش میدیم
هیونجین:ممنونم
دکتر: خواهش میکنم
هیونجین:همین طوری دستامو لای موهام برده بودم و به ا.ت فکر میکردم
دکتر: اقای هوانگ
هیونجین: بله بله ....چیشده
دکتر: ما گلوله رو در اوردیم و حال بیمار الان خوبه ولی خون زیادی ازشون رفته و نیاز به مراقبت داره الان بیهوش هستن و وقت ملاقات دارین
هیونجین : ممنون....ا.ت ...ا.ت من واقعا متاسفم نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم کاشکی میفهمیدی چقدر دوست دارم کاشکی درک میکردی کاشکی میفهمیدی وقتی برای ارایش کردنم بهم نزدیک میشی چه حسی دارم
ا.ت: هیون....جین...
هیونجین: جونم
ا.ت:متاسفم..... که... نفهمی...دم
هیونجین:اشکالی نداره پرنسسم
ا.ت:باور ..کن ....منم ...دوست دارم
هیونجین: باور میکنم عزیزم
سخن ادمین: دیگه حالم به هم خورد جمعش کنید اینجا سینگل نشسته
درخواستی
هیونجین
وقتی هیتر میخواست بهش تیر بزنه اما تو جلشو گرفتی
ویو هیونجین
داشتم از کمپانی بیرون میومدم که صدای بلدی به گوشم خورد و ا.ت رو که میکاپ ارتیست من هست رو روی زمین دیدم
تازه فهمیدم چی شده زنگ زدم امبولانس تا ببرنش بیمارستان
بیمارستان
................................
هیونجین: دکتر حال ا.ت چطوره
دکتر: حالشون اصلا خوب نیست و باید برن اتاق عمل
هیونجین:چییییی
دکتر : ما بعد عمل حال بیمار رو بهتون گزارش میدیم
هیونجین:ممنونم
دکتر: خواهش میکنم
هیونجین:همین طوری دستامو لای موهام برده بودم و به ا.ت فکر میکردم
دکتر: اقای هوانگ
هیونجین: بله بله ....چیشده
دکتر: ما گلوله رو در اوردیم و حال بیمار الان خوبه ولی خون زیادی ازشون رفته و نیاز به مراقبت داره الان بیهوش هستن و وقت ملاقات دارین
هیونجین : ممنون....ا.ت ...ا.ت من واقعا متاسفم نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم کاشکی میفهمیدی چقدر دوست دارم کاشکی درک میکردی کاشکی میفهمیدی وقتی برای ارایش کردنم بهم نزدیک میشی چه حسی دارم
ا.ت: هیون....جین...
هیونجین: جونم
ا.ت:متاسفم..... که... نفهمی...دم
هیونجین:اشکالی نداره پرنسسم
ا.ت:باور ..کن ....منم ...دوست دارم
هیونجین: باور میکنم عزیزم
سخن ادمین: دیگه حالم به هم خورد جمعش کنید اینجا سینگل نشسته
۵.۹k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.