دو پارتی عشق سرد ... part 2 ... شاد
که تمام خاطراتم با تهیونگ اومد جلو چشمم
تهیونگ : قول میدم تا وقتی زندم و هستم کنارت بمونم
یونا : واقعا قول میدی ؟
تهیونگ : معلومه
واقعا ؟ الان چرا داره اینا یادم میاد ؟ هوففففف می خواستم شیشه ی شکسته را رو دستم تنظیم کنم که گوشیم زنگ خورد نگا کردم تهیونگ بود جواب دادم از بس گریه کرده بودم صدام بغضی بود
تهیونگ : سلام قشنگم
یونا : سلام * سرد و بغض دار یکمم مست
تهیونگ : حالت خوبه ؟ * نگران
یونا : اوم یه جورایی
تهیونگ : الان کجایی ؟
یونا : نمی دونم
تهیونگ : باز ویسکی خوردی ؟
یونا : اوم از کجا فهمیدی ؟
تهیونگ : چون مال منی فهمیدم
یونا : چه ربطی داره
تهیونگ : ربطش به اینه که سرتو بگیر بالا و رگتو نزن
یونا : ها ؟ * گیج
سرمو آوردم بالا و با تهیونگ که جلوم وایساده بود رو به رو شدم
یونا : چجوری پیدام کردی ؟
تهیونگ : گشتم پیدات کردم
یونا : انتظار نداری باور کنم که؟
تهیونگ : هوفففف باشه بهت میگم اما اول باید باهم حرف بزنیم
یونا : در مورد ؟
تهیونگ : تو مال منی حق آسیب زدن به خودتو نداری
یونا : اوم باش
تهیونگ : در باره ی ول کردنت به خاطر کارام عصبی بودم به دل نگیر ولت نمی کنم اون قولی که بهت دادم باید بهش عمل کنم بیبی
یونا : هوم
تهیونگ : من مافیام
یونا : اها باش
تهیونگ : راس میگم
یونا : چی ؟
تهیونگ : عشقم من مافیام واسه همین زود پیدات کردم
یونا : واقعا ؟
تهیونگ : آره ، حالا بخشیدیم؟ من غلط کردم
یونا : یا چطور نی تونم با بیبی کیوتم قهر کنم
و دوباره برگشتن پیش هم و زندگیشونو با خوبی و خوشی کنار هم گزروندن
پایان
تک پارتی و چند پارتی در خواستی داشتید بگید می نویسم
اسمات نمی نویسم
تهیونگ : قول میدم تا وقتی زندم و هستم کنارت بمونم
یونا : واقعا قول میدی ؟
تهیونگ : معلومه
واقعا ؟ الان چرا داره اینا یادم میاد ؟ هوففففف می خواستم شیشه ی شکسته را رو دستم تنظیم کنم که گوشیم زنگ خورد نگا کردم تهیونگ بود جواب دادم از بس گریه کرده بودم صدام بغضی بود
تهیونگ : سلام قشنگم
یونا : سلام * سرد و بغض دار یکمم مست
تهیونگ : حالت خوبه ؟ * نگران
یونا : اوم یه جورایی
تهیونگ : الان کجایی ؟
یونا : نمی دونم
تهیونگ : باز ویسکی خوردی ؟
یونا : اوم از کجا فهمیدی ؟
تهیونگ : چون مال منی فهمیدم
یونا : چه ربطی داره
تهیونگ : ربطش به اینه که سرتو بگیر بالا و رگتو نزن
یونا : ها ؟ * گیج
سرمو آوردم بالا و با تهیونگ که جلوم وایساده بود رو به رو شدم
یونا : چجوری پیدام کردی ؟
تهیونگ : گشتم پیدات کردم
یونا : انتظار نداری باور کنم که؟
تهیونگ : هوفففف باشه بهت میگم اما اول باید باهم حرف بزنیم
یونا : در مورد ؟
تهیونگ : تو مال منی حق آسیب زدن به خودتو نداری
یونا : اوم باش
تهیونگ : در باره ی ول کردنت به خاطر کارام عصبی بودم به دل نگیر ولت نمی کنم اون قولی که بهت دادم باید بهش عمل کنم بیبی
یونا : هوم
تهیونگ : من مافیام
یونا : اها باش
تهیونگ : راس میگم
یونا : چی ؟
تهیونگ : عشقم من مافیام واسه همین زود پیدات کردم
یونا : واقعا ؟
تهیونگ : آره ، حالا بخشیدیم؟ من غلط کردم
یونا : یا چطور نی تونم با بیبی کیوتم قهر کنم
و دوباره برگشتن پیش هم و زندگیشونو با خوبی و خوشی کنار هم گزروندن
پایان
تک پارتی و چند پارتی در خواستی داشتید بگید می نویسم
اسمات نمی نویسم
۳.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.