رویای شیرینم 🎻🤎p8
[استایل کوک اسلاید ۱
استایل ا.ت اسلاید ۲]
۱ساعت بعد. ا.ت ویو:
همه گرم صحبت راجب چیزای مختلف بودن و هر از چندگاهی میخندیدن ولی کوک انگار استرس داشت و حواسش نبود پس به شوخی بهش گفتم
+جونگ کوک؟ نکنه عاشق شدی که انقدر تو فکری... حالا اون دختر خوشبخت کی هست؟ (با حالت شوخی و خنده)
و همه اعضا خندیدن بجز کوک اون خیلی جدی بهم نگاه کرد و گفت
- شایدم واقعا عاشق شدم؟(خندهمصنوعی)
بعد خیلی سریع بحث رو عوض کرد و گفت
- بچه ها گشنتون نیست؟ نظرتون چیه بریم غذا بخوریم !
همه موافقت کردیم و پا شدیم کمکم غذا آوردیم
[نکنته تو این مدت ا.ت و اعضا خیلی باهم صمیمی شدن و راحتن باهم شوخی میکنن و...]
پرش زمانی ۱ ساعت بعد شام، کوک ویو:
بعد از غذا منتظر یه فرصت مناسب بودم که به ا.ت اعتراف کنم الانم که همه نشستن و تقریبا فضا آرومه فکر کنم زمان خوبی باشه پس شروع کردم
- اهممم (صاف کردن گلو) خب بچه ها یه چندوقته که به یه نفر علاقه پیدا کردم هر سری که میبینمش قلبم تند تند میزنه و حرکات عجیب ازم سر میزنه و خب احساس میکنم عاشقش شدم ...
(اعضا همه با دقت گوش میدن و ا.ت بغض کرده چون به کوک علاقه داره)
- خب امشب میخوام نظر خودشو بپرسم یادم تو اولین دیدارمون گفت بایس ۹ سالش بودم (با خنده) خب نظرت چیه ا.ت قبول میکنی؟ (زانو میزنه و اون گردنبندی که خریده بود رو جلوش میگیره)
(مود اعضا عررررررررررررررررر بچمون بزرگ شده😭😂)
+م...معلومه که ارههههههههه(با بغض) <میپره بغل کوک >
×اعضا همه دست میزنن و چشاشون قلبی شده
(یاد آوری علامت/ = جیمین ^ =تهیونگ × = همه اعضا باهم)
^حالا وقته کیسههههههه (با حالت شیطون و هیجانی)
/دقیقا
×کیس، کیس، کیس....
- اجازه هست؟
+ با کمال میل:)
[خلاصه که کیس میرن و همه اعضا میگن اووووووو]
اینم از این پارت فکر کنم پارت بعد کلا تموم میشه لطفا نظراتتون رو بهم بگید و لایک کنید که انرژی بگیرم🤍🫂🥺
استایل ا.ت اسلاید ۲]
۱ساعت بعد. ا.ت ویو:
همه گرم صحبت راجب چیزای مختلف بودن و هر از چندگاهی میخندیدن ولی کوک انگار استرس داشت و حواسش نبود پس به شوخی بهش گفتم
+جونگ کوک؟ نکنه عاشق شدی که انقدر تو فکری... حالا اون دختر خوشبخت کی هست؟ (با حالت شوخی و خنده)
و همه اعضا خندیدن بجز کوک اون خیلی جدی بهم نگاه کرد و گفت
- شایدم واقعا عاشق شدم؟(خندهمصنوعی)
بعد خیلی سریع بحث رو عوض کرد و گفت
- بچه ها گشنتون نیست؟ نظرتون چیه بریم غذا بخوریم !
همه موافقت کردیم و پا شدیم کمکم غذا آوردیم
[نکنته تو این مدت ا.ت و اعضا خیلی باهم صمیمی شدن و راحتن باهم شوخی میکنن و...]
پرش زمانی ۱ ساعت بعد شام، کوک ویو:
بعد از غذا منتظر یه فرصت مناسب بودم که به ا.ت اعتراف کنم الانم که همه نشستن و تقریبا فضا آرومه فکر کنم زمان خوبی باشه پس شروع کردم
- اهممم (صاف کردن گلو) خب بچه ها یه چندوقته که به یه نفر علاقه پیدا کردم هر سری که میبینمش قلبم تند تند میزنه و حرکات عجیب ازم سر میزنه و خب احساس میکنم عاشقش شدم ...
(اعضا همه با دقت گوش میدن و ا.ت بغض کرده چون به کوک علاقه داره)
- خب امشب میخوام نظر خودشو بپرسم یادم تو اولین دیدارمون گفت بایس ۹ سالش بودم (با خنده) خب نظرت چیه ا.ت قبول میکنی؟ (زانو میزنه و اون گردنبندی که خریده بود رو جلوش میگیره)
(مود اعضا عررررررررررررررررر بچمون بزرگ شده😭😂)
+م...معلومه که ارههههههههه(با بغض) <میپره بغل کوک >
×اعضا همه دست میزنن و چشاشون قلبی شده
(یاد آوری علامت/ = جیمین ^ =تهیونگ × = همه اعضا باهم)
^حالا وقته کیسههههههه (با حالت شیطون و هیجانی)
/دقیقا
×کیس، کیس، کیس....
- اجازه هست؟
+ با کمال میل:)
[خلاصه که کیس میرن و همه اعضا میگن اووووووو]
اینم از این پارت فکر کنم پارت بعد کلا تموم میشه لطفا نظراتتون رو بهم بگید و لایک کنید که انرژی بگیرم🤍🫂🥺
۲.۴k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.