افسانه آبشار عشق پارت💙 ۶💙
داشتیم غذا می خوردیم که...
احساس کردم یک چیزی شبیه دارچین تو غذا
اهمیت ندادم خوردم
بعد از غذا
منو و تهیونگ قرار شد ظرف را بشوریم اما
این وسط جونگ کوک و جیمین نمیزاشتن اذیت می کردن گفتن ما می خوایم
بشوریم
یک ظرف دست تهیونگ بود اونا می کشیدن
تهیونگ بکش اونا بکش، اونا بکش تهیونگ بکش که
ظرف افتاد
جین فهمیدم چون قدرت سریع بدون داشت
حالا ما فرار جین بدوووو
همینطور که داشتیم می دویدیم از عمارتشون زدیم بیرون تو حیاط
تهیونگ: همش تقصیر شما هاست
جونگ کوک: نخیررر تقصیر جیمین
جیمین: نههههههه تقصیر من نیست تقصیر ات
ات: من نبودم دستم بود تقصیر شما هاستتتتت
جین: زندتون نمیزارم می کشمتون تاق رفت افتاد رو شوگا
شوگا: چرااااا روی من افتادی
جین سریع پاشد
همینطور می دویدن
تهیونگ: غلط کردمممم یک بار اومدم ظرف بشورم
جونگ کوک: تازهههه ظرف مورد علاقه جین بود
جیمین: نههههههه
زارت افتادن تو آب دست جمعی
از آب سراشون آوردن بیرون ولی ات نبود
جیمین: ات کو؟!
جونگ کوک: نیستتت
تهیونگ: داره غرق میشهههههه
جونگ کوک سریع رفت زیر آب دید ات داره دست و پا میزنه آوردش بالا
جونگ کوک: ات حالت خوبه
ات: آره
همه رفتن پیش جین و گفتن ببخشید
جینم گفت این دفعه به خاطر ات می بخشم
هرکدومشون رفتن سمت اتاقشان موقع شام شد شد
جونگ کوک رفت سمت اتاق ات وقتی در باز کرد دید که...
احساس کردم یک چیزی شبیه دارچین تو غذا
اهمیت ندادم خوردم
بعد از غذا
منو و تهیونگ قرار شد ظرف را بشوریم اما
این وسط جونگ کوک و جیمین نمیزاشتن اذیت می کردن گفتن ما می خوایم
بشوریم
یک ظرف دست تهیونگ بود اونا می کشیدن
تهیونگ بکش اونا بکش، اونا بکش تهیونگ بکش که
ظرف افتاد
جین فهمیدم چون قدرت سریع بدون داشت
حالا ما فرار جین بدوووو
همینطور که داشتیم می دویدیم از عمارتشون زدیم بیرون تو حیاط
تهیونگ: همش تقصیر شما هاست
جونگ کوک: نخیررر تقصیر جیمین
جیمین: نههههههه تقصیر من نیست تقصیر ات
ات: من نبودم دستم بود تقصیر شما هاستتتتت
جین: زندتون نمیزارم می کشمتون تاق رفت افتاد رو شوگا
شوگا: چرااااا روی من افتادی
جین سریع پاشد
همینطور می دویدن
تهیونگ: غلط کردمممم یک بار اومدم ظرف بشورم
جونگ کوک: تازهههه ظرف مورد علاقه جین بود
جیمین: نههههههه
زارت افتادن تو آب دست جمعی
از آب سراشون آوردن بیرون ولی ات نبود
جیمین: ات کو؟!
جونگ کوک: نیستتت
تهیونگ: داره غرق میشهههههه
جونگ کوک سریع رفت زیر آب دید ات داره دست و پا میزنه آوردش بالا
جونگ کوک: ات حالت خوبه
ات: آره
همه رفتن پیش جین و گفتن ببخشید
جینم گفت این دفعه به خاطر ات می بخشم
هرکدومشون رفتن سمت اتاقشان موقع شام شد شد
جونگ کوک رفت سمت اتاق ات وقتی در باز کرد دید که...
۳۹.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.