《کی عاشقت شدم》💜
پارت ۲۶
که یدفه دیدم داره نزدیک میشه میخواست بوسم کنه که دستمو گذاشتم جلوی لبش
آ.ت: او او او آقای کیم کجا با این عجله
ته: یاااااااااا آ.ت اذیت نکن دیگه (به شکل گلایه)
آ.ت: نچ اول لپمو بوس کن تا بزارم لبمو بوس کنی
ته لپ آ.ت و بوس کرد و رفت سراغ لبام منم دستمو انداختم دور گردنش و همراهی کردم
تق تق (مثلا صدای در اومد)
ته: کیه
کوک: منم با آ.ت کار دارم
آ.ت:بیا تو
از هم جدا شدن
کوک: عاااا ا.ت یه پسره اومده دم در میگه با تو کار داره
آ.ت: با من نگف کیع
کوک: خیلی خب باشه الان میام
ویو آ.ت
رفتم پایین و درو باز کردم و با چیزی که دیدم جا خوردم
آ.ت: ی ی یونگی اینجا چیکار میکنی پسر(زوق)
یونگی: عااا تازه از آمریکا برگشتم گفتم بیام پیش تو
آ.ت: عاره بیا تو
ته: کیه آ.ت
آ.ت: عا این پسر خالمه یونگی ، یونگی اینم نامزدم تهیونگه
و اینم کوک که عین برادر ته میمونه
تهیونگ:خش بختم
کوک: خش بختم
یونگی: همچنین
آ.ت: خب بیا تو حتما خیلی خسته ای
یونگی: آره سفر سختی بود
آ.ت: وضعیت شرکت چطوره
یونگی: خوبه
آ.ت: منم
یونگی: شنیدم عمو و کشتی ن
آ.ت: یااااا اونجوری نگو حقش بود
یونگی: خوب جای عمو پر کردی
آ.ت: منو با اون عوضی مقایسه نکن درصه اون تمام اموالش واگذار میشه به من ولی دلیل نمیشه من مثل اون باشم
یونگی: عا اوک ولی چرا کشتی
آ.ت: تو میدونستی مامانمو اون کشته
یونگی: چییییییی چ چ چی گفتی
آ.ت: آرومباش آره مامانمو اون عوضی کشته
یونگی: عی اشغال از هموناول معلوم بود یه کاسه ای زیر نیم کاسه
جیمین: چ چ چی گفتی آ.ت
تازه از اتاقش اومده بیرون و حرفای اونارو شنیده
آ.ت: اخخخ جیمین آرومباش خوب آروم باش
یونگی: عاااا ا.ت این کیه
آ.ت: برادر گمشدهمه
یونگی:چچ چی ینی تو الان میشی پسر خاله من
جیمین: آ.ت تو تو بابا رو کشتی
آ.ت: ببین جیمین آروم باش برات توضیح میدم و تمام قضیه رو براش تعریف کردو جیمین همینجوری اشک میریخت
آ.ت: کوک میشه یه لیوان آب بیاری جیمین آروم باش خوب
جیمین: آ.ت میدونی مامان خیلی مهربون بود تو خیلی مثل اونی اون اون خیلی خوشگل بود اما برعکسش بابا خیلی سنگ دل بود و همش مامانو میزد من ب خاطر این از خونه فرار کردم اون منم با مامان میزد خیلی بد بود آ.ت(گریه شدید)
آ.ت: هوششش گریه نکن ببین الان هر دوشون مردن ما الان همو داریم هوم
جیمین: بش(کیوت)
آ.ت: وای خدا اینو نگاش کن بیا بریم بخوابیم خوب
جیمین: باشه
آ.ت: عاااا بچه ها من بر میگردم
با هم رفتن تو اتاق جیمین و آ.ت جیمین و عین این بچه ها بغلش کرد که بخوابه جیمین توی بغل آ.ت بود که
جیمین: آ.ت تو که هیچ وقت تنهامنمیزاری
آ.ت: بهت قول میدم هیچ وقت تنهات نزارم
جیمین ا.تو محکم عین بچه ها بغلکرد و یه لبخند از روی رضایت زد
آ.ت: واییییییییییی خدا شما سه تا پسر قصد سکته دادن منو دارین با این کیوتی تون
جیمین: عه از کجا فهمیدی
که هر دو خندیدن
آ.ت: پروو
جیمین: میدونم
( بچه ها یاد جیمین تو فن ساین افتادم که یه آرمی میگه خیلی جذابی بعد جیمین میگه خودم میدونم😂)
............................
خوب اینم از این پارت ۲۶ چون که شرطا رو رسوندیم گذاشتم وگرنه نمیذاشتم شرط پارت بعد ۱۵ لایک و کام دوستون دارم بای💜💙
که یدفه دیدم داره نزدیک میشه میخواست بوسم کنه که دستمو گذاشتم جلوی لبش
آ.ت: او او او آقای کیم کجا با این عجله
ته: یاااااااااا آ.ت اذیت نکن دیگه (به شکل گلایه)
آ.ت: نچ اول لپمو بوس کن تا بزارم لبمو بوس کنی
ته لپ آ.ت و بوس کرد و رفت سراغ لبام منم دستمو انداختم دور گردنش و همراهی کردم
تق تق (مثلا صدای در اومد)
ته: کیه
کوک: منم با آ.ت کار دارم
آ.ت:بیا تو
از هم جدا شدن
کوک: عاااا ا.ت یه پسره اومده دم در میگه با تو کار داره
آ.ت: با من نگف کیع
کوک: خیلی خب باشه الان میام
ویو آ.ت
رفتم پایین و درو باز کردم و با چیزی که دیدم جا خوردم
آ.ت: ی ی یونگی اینجا چیکار میکنی پسر(زوق)
یونگی: عااا تازه از آمریکا برگشتم گفتم بیام پیش تو
آ.ت: عاره بیا تو
ته: کیه آ.ت
آ.ت: عا این پسر خالمه یونگی ، یونگی اینم نامزدم تهیونگه
و اینم کوک که عین برادر ته میمونه
تهیونگ:خش بختم
کوک: خش بختم
یونگی: همچنین
آ.ت: خب بیا تو حتما خیلی خسته ای
یونگی: آره سفر سختی بود
آ.ت: وضعیت شرکت چطوره
یونگی: خوبه
آ.ت: منم
یونگی: شنیدم عمو و کشتی ن
آ.ت: یااااا اونجوری نگو حقش بود
یونگی: خوب جای عمو پر کردی
آ.ت: منو با اون عوضی مقایسه نکن درصه اون تمام اموالش واگذار میشه به من ولی دلیل نمیشه من مثل اون باشم
یونگی: عا اوک ولی چرا کشتی
آ.ت: تو میدونستی مامانمو اون کشته
یونگی: چییییییی چ چ چی گفتی
آ.ت: آرومباش آره مامانمو اون عوضی کشته
یونگی: عی اشغال از هموناول معلوم بود یه کاسه ای زیر نیم کاسه
جیمین: چ چ چی گفتی آ.ت
تازه از اتاقش اومده بیرون و حرفای اونارو شنیده
آ.ت: اخخخ جیمین آرومباش خوب آروم باش
یونگی: عاااا ا.ت این کیه
آ.ت: برادر گمشدهمه
یونگی:چچ چی ینی تو الان میشی پسر خاله من
جیمین: آ.ت تو تو بابا رو کشتی
آ.ت: ببین جیمین آروم باش برات توضیح میدم و تمام قضیه رو براش تعریف کردو جیمین همینجوری اشک میریخت
آ.ت: کوک میشه یه لیوان آب بیاری جیمین آروم باش خوب
جیمین: آ.ت میدونی مامان خیلی مهربون بود تو خیلی مثل اونی اون اون خیلی خوشگل بود اما برعکسش بابا خیلی سنگ دل بود و همش مامانو میزد من ب خاطر این از خونه فرار کردم اون منم با مامان میزد خیلی بد بود آ.ت(گریه شدید)
آ.ت: هوششش گریه نکن ببین الان هر دوشون مردن ما الان همو داریم هوم
جیمین: بش(کیوت)
آ.ت: وای خدا اینو نگاش کن بیا بریم بخوابیم خوب
جیمین: باشه
آ.ت: عاااا بچه ها من بر میگردم
با هم رفتن تو اتاق جیمین و آ.ت جیمین و عین این بچه ها بغلش کرد که بخوابه جیمین توی بغل آ.ت بود که
جیمین: آ.ت تو که هیچ وقت تنهامنمیزاری
آ.ت: بهت قول میدم هیچ وقت تنهات نزارم
جیمین ا.تو محکم عین بچه ها بغلکرد و یه لبخند از روی رضایت زد
آ.ت: واییییییییییی خدا شما سه تا پسر قصد سکته دادن منو دارین با این کیوتی تون
جیمین: عه از کجا فهمیدی
که هر دو خندیدن
آ.ت: پروو
جیمین: میدونم
( بچه ها یاد جیمین تو فن ساین افتادم که یه آرمی میگه خیلی جذابی بعد جیمین میگه خودم میدونم😂)
............................
خوب اینم از این پارت ۲۶ چون که شرطا رو رسوندیم گذاشتم وگرنه نمیذاشتم شرط پارت بعد ۱۵ لایک و کام دوستون دارم بای💜💙
۸.۲k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.