یک تیـــغ میخواهد و یک رگـــ...
یک تیـــغ میخواهد و یک رگـــ...
و کافی ست دنیایت کوچک شده باشد...
و دلـت تنـــگ...
بعد هم...هـــم آغوشی تـیغ و رگ...
چند لحظه بعـد...
درد...خـون...
و در آخـر مــــــرگ...
مـن را به بهشـت نمیبرند!
به جـرم مـــرگ...
به جـرم خـودکـــشی...
امـا مهم نیسـت...
رهـایی از خاطراتــت مـرا کافیـست...
و کافی ست دنیایت کوچک شده باشد...
و دلـت تنـــگ...
بعد هم...هـــم آغوشی تـیغ و رگ...
چند لحظه بعـد...
درد...خـون...
و در آخـر مــــــرگ...
مـن را به بهشـت نمیبرند!
به جـرم مـــرگ...
به جـرم خـودکـــشی...
امـا مهم نیسـت...
رهـایی از خاطراتــت مـرا کافیـست...
۱.۲k
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.