داستان خودم
بچه بودم دعوا شده بود یه سپاهی اومد یه توفنگ داشت زد به یکی من این وسط داشتم دونبال مامانم میگشتم دیدم یه خانم با موهای مشکی رو زمین دراز کشیده رفتم جلو دیدم مامانمه
😭😭😭😭😭
😭😭😭😭😭
۸.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.