محافظ من~ ¹⁷
محافظمن~ ¹⁷
سوهو. این عشقه..مثل دفعه پیـ..
ات. قرار نیست اون اتفاق دوباره تکرار بشه"سرد"
سوهو. عوم..باووووشهه
اتویو
بلاخره رسیدیم خونه، رفتم داخل اتاقم و یه شرتک و نیم تنه پوشیدم
رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم..
من..عاشق شدم؟ نه نه نمیتونم..
من نباید عاشق بشم..
از دستشویی اومدم بیرون و روی تختم دراز کشیدم..
(فلش بک به گذشته)
اتویو
امروز با چانیول قرار دارم، شاید بپرسین چانیول کیه..چانیول..
اون اولین کسی بود که..
حس کردم واقعا قلبم عاشقش شده
اولین کسي که باهاش خود واقعیم بودم
اولین کسي که کنارش از ته دل خندیدم
اولین کسي که واسش گریه کردم
اولین کسي که همه وجودمو دادم براش
اولین کسي که براش از غرورم گذشتم
اولین کسي که فکر نبودنش آرامشو ازم میگیره
اولین کسي که فکر کردن بهش لبخند میاره رولبام
تمام اولین هام رو با اون تجربه کردم..
لباس هام رو پوشیدم و راه افتادم سمت محل قرار..
کمی اطراف رو نگاه کردم..بلاخره چهرهی چانیول رو پیدا کردم، با دیدنش لبخندی زدم و دستمو تکون دادم
منتظر بودم بیاد سمتم، دیدم مثل لاکپشت داره میاد، دیگه طاقت نداشتم خودمم شروع کردم به حرکت کردن.
با سرعت بغلش کردم، تو بغلم فشردمش، عطرش دیوونم میکنه..
در همین فکرها بودم که با صدای شلیک تفنگ، احساس کردم پشت چانیول خیس شده..
تا به خودم اومدم دیدم چانیول، چانیول خودم، همه کسم توی بغلم مرد..
دنیا روی سرم خراب شد..
خیلی سریع تفنگمو در اوردم و زنگ زدم اورژانس، دعا دعا میکردم چیزیش نشه..
ــ
معدم با خودم دشمن شده اخلاق بدم روشن شده(کصخلعلی)
سوهو. این عشقه..مثل دفعه پیـ..
ات. قرار نیست اون اتفاق دوباره تکرار بشه"سرد"
سوهو. عوم..باووووشهه
اتویو
بلاخره رسیدیم خونه، رفتم داخل اتاقم و یه شرتک و نیم تنه پوشیدم
رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم..
من..عاشق شدم؟ نه نه نمیتونم..
من نباید عاشق بشم..
از دستشویی اومدم بیرون و روی تختم دراز کشیدم..
(فلش بک به گذشته)
اتویو
امروز با چانیول قرار دارم، شاید بپرسین چانیول کیه..چانیول..
اون اولین کسی بود که..
حس کردم واقعا قلبم عاشقش شده
اولین کسي که باهاش خود واقعیم بودم
اولین کسي که کنارش از ته دل خندیدم
اولین کسي که واسش گریه کردم
اولین کسي که همه وجودمو دادم براش
اولین کسي که براش از غرورم گذشتم
اولین کسي که فکر نبودنش آرامشو ازم میگیره
اولین کسي که فکر کردن بهش لبخند میاره رولبام
تمام اولین هام رو با اون تجربه کردم..
لباس هام رو پوشیدم و راه افتادم سمت محل قرار..
کمی اطراف رو نگاه کردم..بلاخره چهرهی چانیول رو پیدا کردم، با دیدنش لبخندی زدم و دستمو تکون دادم
منتظر بودم بیاد سمتم، دیدم مثل لاکپشت داره میاد، دیگه طاقت نداشتم خودمم شروع کردم به حرکت کردن.
با سرعت بغلش کردم، تو بغلم فشردمش، عطرش دیوونم میکنه..
در همین فکرها بودم که با صدای شلیک تفنگ، احساس کردم پشت چانیول خیس شده..
تا به خودم اومدم دیدم چانیول، چانیول خودم، همه کسم توی بغلم مرد..
دنیا روی سرم خراب شد..
خیلی سریع تفنگمو در اوردم و زنگ زدم اورژانس، دعا دعا میکردم چیزیش نشه..
ــ
معدم با خودم دشمن شده اخلاق بدم روشن شده(کصخلعلی)
۶۰۱
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.