تک پارتی تهیونگ
ا/ ت: از آزمایشگاه بیرون امدم. حسابی حالم گرفته بود. بغض کرده بودمو اشک تو چشام جمع شده بود.اخه... من.. چجوری اینو به تهیونگ بگن اون ارزوش پدر شدنه ! من نمیتونم بچه دار بشم.
تو خیابون ها راه میرفتم ماشین ها با سرعت زیادی از کنارم رد میشدن تا خونه پیاده رفتم رسیدم خونه.
هفته بعد: دیگ تصمیمو گرفته بودم. تهیونگ خواب بود چمدونمو جمع کرده بودم .پاکت نامه رو گذاشتم رو میز. رفتم تو اتاق تهیونگ عین فرشته ها خوابیده بود بغض کرده بودم . آروم لباشو بوسیدمو سریع از اتاق امدم بیرون ک بیدار نشه. با چشمای اشکی از خونه زدم بیرون.
خونه. تهیونگ: با صدای در از خواب بیدار شدم ا/ ت رو صدا زدم چند بار اما جواب نداد امدم تو حال صداش کردم اما نبود رفتم تو آشپز خونه ک پاکت نامه ای رو روی میز دیدم. پاکت باز کردم ک توش نوشته بود:
تهیونگم من نمیتونم تورو به آرزوت یعنی پدر شدن برسونم.تولیاقتت یکی بهتر از منه هفته دیگ داداگاه منتظرتم من میخوام ازت جدا شم !
تهیونگ: نامه رو تو دستم مچاله کردم سریع رفتم تیشرتمو پوشیدم از خونه زدم بیرون خیلی از دست ا/ ت عصبی بودم . تو خیابون بدو بدو میکردم اسم ا/ ت رو صدا میزدم ک یهو چشمم خورد بهش سریع خودمو رسوندم بهش محکم دستشو. گرفتم کشیدم سمت خودم گفتم : کدوم گوری میری ها.( با داد)
ا/ ت: اشکان ریخت .ولم کن... تهیونگ هق ولم.. کن.سعی کردم دستمو از تو دستش در بیارم اما نشد.تهیونگ: میخوای منو ول کنی اره نشونت میدم .محکم دستمو گرفت کشید تا سمت خونه .هرچی تلاش کردم داد زدم گریه کردم اما فایده ای نداشت .
منو برد خونه میخواستم فرار کنم اما نشد در خونه باز کرد منو پرت کرد رو مبل میخواستم بلند شم ک دستامو گرفت.
ا/ ت: ولم کن هق میخوام برم هق..تهیونگ من نمیتونم هق حامله بشم!
تهیونگ: به جهنم. الان خودم یه جوری حامله ات میکنم. ا/ ت بد جور عصبیم کردی
تهیونگ: امد جلو لباسامو در آورد اصلا به التماس هایی ک میکردم توجه نمیکرد فقط کار خودشو میکرد ک یهو صدای جیغم بلند شد....( ادامشو به ذهن منحرف خودتون میسپارم)
دو ساعت بعد: روی مبل بغل تهیونگ دراز کشیدم بودم خودمو تو بغلش لختش جا دادم.
تهیونگ: دیگ تنها نمیزاری فهمیدی مگرنه بد تر از این سرت میارم فهمیدی؟
ا/ ت: باشه ای گفتم آروم گردنشو بوسیدم.
پایان-
#بی_تی_اس
#ویسگون
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#عاشقانه
تو خیابون ها راه میرفتم ماشین ها با سرعت زیادی از کنارم رد میشدن تا خونه پیاده رفتم رسیدم خونه.
هفته بعد: دیگ تصمیمو گرفته بودم. تهیونگ خواب بود چمدونمو جمع کرده بودم .پاکت نامه رو گذاشتم رو میز. رفتم تو اتاق تهیونگ عین فرشته ها خوابیده بود بغض کرده بودم . آروم لباشو بوسیدمو سریع از اتاق امدم بیرون ک بیدار نشه. با چشمای اشکی از خونه زدم بیرون.
خونه. تهیونگ: با صدای در از خواب بیدار شدم ا/ ت رو صدا زدم چند بار اما جواب نداد امدم تو حال صداش کردم اما نبود رفتم تو آشپز خونه ک پاکت نامه ای رو روی میز دیدم. پاکت باز کردم ک توش نوشته بود:
تهیونگم من نمیتونم تورو به آرزوت یعنی پدر شدن برسونم.تولیاقتت یکی بهتر از منه هفته دیگ داداگاه منتظرتم من میخوام ازت جدا شم !
تهیونگ: نامه رو تو دستم مچاله کردم سریع رفتم تیشرتمو پوشیدم از خونه زدم بیرون خیلی از دست ا/ ت عصبی بودم . تو خیابون بدو بدو میکردم اسم ا/ ت رو صدا میزدم ک یهو چشمم خورد بهش سریع خودمو رسوندم بهش محکم دستشو. گرفتم کشیدم سمت خودم گفتم : کدوم گوری میری ها.( با داد)
ا/ ت: اشکان ریخت .ولم کن... تهیونگ هق ولم.. کن.سعی کردم دستمو از تو دستش در بیارم اما نشد.تهیونگ: میخوای منو ول کنی اره نشونت میدم .محکم دستمو گرفت کشید تا سمت خونه .هرچی تلاش کردم داد زدم گریه کردم اما فایده ای نداشت .
منو برد خونه میخواستم فرار کنم اما نشد در خونه باز کرد منو پرت کرد رو مبل میخواستم بلند شم ک دستامو گرفت.
ا/ ت: ولم کن هق میخوام برم هق..تهیونگ من نمیتونم هق حامله بشم!
تهیونگ: به جهنم. الان خودم یه جوری حامله ات میکنم. ا/ ت بد جور عصبیم کردی
تهیونگ: امد جلو لباسامو در آورد اصلا به التماس هایی ک میکردم توجه نمیکرد فقط کار خودشو میکرد ک یهو صدای جیغم بلند شد....( ادامشو به ذهن منحرف خودتون میسپارم)
دو ساعت بعد: روی مبل بغل تهیونگ دراز کشیدم بودم خودمو تو بغلش لختش جا دادم.
تهیونگ: دیگ تنها نمیزاری فهمیدی مگرنه بد تر از این سرت میارم فهمیدی؟
ا/ ت: باشه ای گفتم آروم گردنشو بوسیدم.
پایان-
#بی_تی_اس
#ویسگون
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#عاشقانه
۳۹.۵k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.