السلام علیک یابن الحسین علیه السلام
عاشورا و کربلا تعزیهی مصوری است که از لحظه به لحظهاش، مرثیه غمبار غربت آل محمد(ع) میبارد و از دردناکترین ابیات آن، اسارت رقیه(س) و مظلومیت او در فراق پدر است.
دخترکی که برای به آغوش کشیدن اینهمه درد و رنج، قامت نحیفی داشت. اگر چه تبار هاشمی و صلابت فاطمیاش سبب شد از این رزمگاه، همچون خاندان صبورش، سربلند بیرون بیاید.
زیارت عاشورا
زیارت وارث
و چه سوزناک است قصه آسمانی شدنش؛ چرا که آوردهاند، رقیه(س) شبی پدر را در خواب دید و هنگامی که از خواب بیدار شد، بسیار گریه و بیتابی میکرد و پدر را میخواست. یزید با شنیدن صدای گریه او، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) را نزد او ببرند. این دختر با دیدن این منظره ناراحتیاش بیشتر شد و به سبب همین ناراحتی درگذشت.[1]
او دختر خورشید ولایت بود که خرابهنشین جهل دشمنان شد و اینک به پاس قدوم کوچکش، عرش را به بال ملائکه مفروش کردهاند تا جراحت پاهایش التیام گیرد و خاطره تلخ خارهای بیابان را به فراموشی بسپارد و به یزیدیان ثابت شود، کوفه لایق درک حرمت این قدمها نبود.
اعمال روز پنجم صفر
دعای هر روز ماه صفر
و حال زمان وصالش به آغوش پدر فرا رسیده تا عمه جانش زینب(س) را تنها بگذارد و در گوشه خرابه شام آرام گیرد.
در همین لحظه بود که حضرت زینب(س) در هنگام وداع، ناگاه سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: «ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید»[2]
رقیه سه ساله ترجیعبند بلند عاشورای حسینی و مکتب زینب(س) است که در اوج کودکی به اسارت رفتهاش، با هقهق بیرمق یتیمی، خواب آسوده یک شهر را برهم میزد. او که سیاهپوش مظلومیت حسین(ع) است، حال با رفتنش زمین را سیاهپوش میکند
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.
لبیک یاحسین ع
لبیک یامهدی عج
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات
دخترکی که برای به آغوش کشیدن اینهمه درد و رنج، قامت نحیفی داشت. اگر چه تبار هاشمی و صلابت فاطمیاش سبب شد از این رزمگاه، همچون خاندان صبورش، سربلند بیرون بیاید.
زیارت عاشورا
زیارت وارث
و چه سوزناک است قصه آسمانی شدنش؛ چرا که آوردهاند، رقیه(س) شبی پدر را در خواب دید و هنگامی که از خواب بیدار شد، بسیار گریه و بیتابی میکرد و پدر را میخواست. یزید با شنیدن صدای گریه او، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) را نزد او ببرند. این دختر با دیدن این منظره ناراحتیاش بیشتر شد و به سبب همین ناراحتی درگذشت.[1]
او دختر خورشید ولایت بود که خرابهنشین جهل دشمنان شد و اینک به پاس قدوم کوچکش، عرش را به بال ملائکه مفروش کردهاند تا جراحت پاهایش التیام گیرد و خاطره تلخ خارهای بیابان را به فراموشی بسپارد و به یزیدیان ثابت شود، کوفه لایق درک حرمت این قدمها نبود.
اعمال روز پنجم صفر
دعای هر روز ماه صفر
و حال زمان وصالش به آغوش پدر فرا رسیده تا عمه جانش زینب(س) را تنها بگذارد و در گوشه خرابه شام آرام گیرد.
در همین لحظه بود که حضرت زینب(س) در هنگام وداع، ناگاه سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: «ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید»[2]
رقیه سه ساله ترجیعبند بلند عاشورای حسینی و مکتب زینب(س) است که در اوج کودکی به اسارت رفتهاش، با هقهق بیرمق یتیمی، خواب آسوده یک شهر را برهم میزد. او که سیاهپوش مظلومیت حسین(ع) است، حال با رفتنش زمین را سیاهپوش میکند
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.
لبیک یاحسین ع
لبیک یامهدی عج
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات
۱.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.