پارت یازدهم
پارت یازدهم
little angel
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم دیدم میونگ کنارمه داره با خودش بازی میکنه خنده ای کردم بلند شدم میونگ رو برداشتم رفتم پایین
اجوما: آییی خدا ببینش چقدر خوشگله
خانم کیم: بده به. ببینم نوه ی خوشگلم رو
بینا: آییی خاله قربونش بشه
از حرفاشون لبخندی رو لبام اومد راستی تهیونگ کجا رفته ؟
_____
ارباب بزرگ: بالاخره انجامش دادی دیدی گفتم بدبختت میکنهههه اون فقط برای پولای تو اومده بود میفهمی (عربده)
کیم: هوففف پدر حوصله ندارم لطفا ( با بی حوصلگی)
ارباب: یعنی چی میفهمی الان شرکت از دستمون رفته باید میدونستی جاسوس رانگ(داد و عصبی)
کیم : حساب اون رانگ عوضی رو هم میرسم فعلا زوده ( عصبی)
از اتاق اومدم بیرون رفتم پایین اجوما و بقیه ندیمه ها داشتن شام رو میزاشتن رو میز
خانم کیم: تهیونگ ترو خدا نگاش کن ببین چقدر خوشگله ( از لپ میونگ بوسید)
آخ قربونش برم
خندم گرفت رفتم سمتشون میونگ رو گرفتم بغلم که خنده ای بهم کرد منم بغلش کردم بوسه ای رو لپش گذاشتم اومم بوی خوبی میداد مثل بوی ا/ت راستی، ا/ت کجاست؟
دیدم خندش اومد داشت با یه ندیمه میخندید و غذا رو میزاشت روی میز غذا خوری که منو دید یه لبخندی تحویلم داد و رفت قلبم به تپش در اومد چه تهیونگ آروم باش میونگ رو گرفتم بغلم رفتیم شام
ویو ا/ت
وقتی دیدم میونگ بغل تهیونگه خوشحال شدم لبخندی زدم بهش دیدم اومد شام هنوز میونگ تو بغلش بود چقدر آروم که میونگ صدای های کیوتی از خودش میداد
خانم کیم: آخ قربونش برم بخورمت کوچولوم (با هیجان و ذوق)
ارباب بزرگ :( خندید )
منم خنده ای کردم
______
صبح
ادامه دارد...
little angel
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم دیدم میونگ کنارمه داره با خودش بازی میکنه خنده ای کردم بلند شدم میونگ رو برداشتم رفتم پایین
اجوما: آییی خدا ببینش چقدر خوشگله
خانم کیم: بده به. ببینم نوه ی خوشگلم رو
بینا: آییی خاله قربونش بشه
از حرفاشون لبخندی رو لبام اومد راستی تهیونگ کجا رفته ؟
_____
ارباب بزرگ: بالاخره انجامش دادی دیدی گفتم بدبختت میکنهههه اون فقط برای پولای تو اومده بود میفهمی (عربده)
کیم: هوففف پدر حوصله ندارم لطفا ( با بی حوصلگی)
ارباب: یعنی چی میفهمی الان شرکت از دستمون رفته باید میدونستی جاسوس رانگ(داد و عصبی)
کیم : حساب اون رانگ عوضی رو هم میرسم فعلا زوده ( عصبی)
از اتاق اومدم بیرون رفتم پایین اجوما و بقیه ندیمه ها داشتن شام رو میزاشتن رو میز
خانم کیم: تهیونگ ترو خدا نگاش کن ببین چقدر خوشگله ( از لپ میونگ بوسید)
آخ قربونش برم
خندم گرفت رفتم سمتشون میونگ رو گرفتم بغلم که خنده ای بهم کرد منم بغلش کردم بوسه ای رو لپش گذاشتم اومم بوی خوبی میداد مثل بوی ا/ت راستی، ا/ت کجاست؟
دیدم خندش اومد داشت با یه ندیمه میخندید و غذا رو میزاشت روی میز غذا خوری که منو دید یه لبخندی تحویلم داد و رفت قلبم به تپش در اومد چه تهیونگ آروم باش میونگ رو گرفتم بغلم رفتیم شام
ویو ا/ت
وقتی دیدم میونگ بغل تهیونگه خوشحال شدم لبخندی زدم بهش دیدم اومد شام هنوز میونگ تو بغلش بود چقدر آروم که میونگ صدای های کیوتی از خودش میداد
خانم کیم: آخ قربونش برم بخورمت کوچولوم (با هیجان و ذوق)
ارباب بزرگ :( خندید )
منم خنده ای کردم
______
صبح
ادامه دارد...
۱۴.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.