( من عاشق یک روانی شدم ) پارت ۹
من : تهیونگ اونا چی بودن ؟ 😭 اونا ...او..اونا
تهیونگ : اینا همه ی کسایین که عاشقتن تو چوکوروا 😞 نترس تینا
من : میدونم عاشقمی و من هم عاشقتم ولی تو منو میترسونی 😭
( اومد و بغلم کرد و موهام که باز بود رو نوازش کرد)
تهیونگ : نترس عزیزم🥲 همهش بخاطر توعه
من : دیگه این کارا رو انجام نده تو خیلی جوونی 🥲
تهیونگ : راستی پدرم قراره منو بفرسته لندن اونجا دانشگاه رو ادامه بدم 🥲
من : منم ماه دیگه قراره برگردم لندن 😭اونجا هوامو داشته باش قول بده 🥲
( کمرم رو گرفت و من رو بوسید و پدرم دید )
تهیونگ : اینا همه ی کسایین که عاشقتن تو چوکوروا 😞 نترس تینا
من : میدونم عاشقمی و من هم عاشقتم ولی تو منو میترسونی 😭
( اومد و بغلم کرد و موهام که باز بود رو نوازش کرد)
تهیونگ : نترس عزیزم🥲 همهش بخاطر توعه
من : دیگه این کارا رو انجام نده تو خیلی جوونی 🥲
تهیونگ : راستی پدرم قراره منو بفرسته لندن اونجا دانشگاه رو ادامه بدم 🥲
من : منم ماه دیگه قراره برگردم لندن 😭اونجا هوامو داشته باش قول بده 🥲
( کمرم رو گرفت و من رو بوسید و پدرم دید )
۱۱.۷k
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.