one month (یک ماه)
P¹
TAKEPARTY
YOUNGI
تلفنش روی دراور ویبره رفت و صداش پیچید. روی تخت جابه جا شد و با کلافگی و آشفتگی دستش و دراز کرد و گوشی رو از روی دراور برداشت. "برج مراقبت" !
چشم هاش و با پشت دستش مالید تا باز بشن و به نور اتاق عادت کنه و بعد تماس و برقرار کرد
+ چی شده مامان این وقت صبح زنگ زدی
: آه دختر تو هنوز خوابی چقدر تو تنبلی آخه.. یه بار وقتی خوابی ازت فیلم میگیرم میفرستم به ثبت کننده رکورد های گینس مطمئنم میتونی رکورد طولانی مدت ترین زمان خوابی که متعلق به یک انسانه رو کسب کنی
دستش و زیر چونش گذاشت تا بتونه سرش و نگه داره و دوباره نخوابه و آروم طوری که صداش به گوش مادرش نرسه گفت
+ هعی ذهن خیال باطل! فکر میکردم تو یه ماه نبودشون میتونم تا لنگ ظهر بخوابم
: چیزی گفتی عزیزم؟
+ نه هیچی! گفتم صاب خونه خودش تا لنگ ظهر خوابه چرا من باید زود بیدار بشم
: تو من و دق میدی اخرش... یکم به عموت کمک کن!
مکالمه برای مدت کوتاهی قط شد ولی خیلی زود با پرسش متعجب مادر ات دوباره شروع شد
: ات از کی حموم نرفتی؟
+ چطور مگه
: عین گربه سیبیل درآوردی و موهات چسبیده به هم ناسلامتی تو دختری به بهداشتت برس من که نباید اینارو بهت بگم فک کنم عموت هم فک کرده داره با پسر برادرش زندگی میکنه.. باور کن دلم واقعا براش میسوزه که یه ماه قراره تحملت کنه
: عوض اینکه تا لنگ ظهر بخوابی مثل یه دختر باوقار رفتار کن و یکم به خودت برس و حموم برو؛ موهای تنت بافتنی شده. اصلا از جلو آینه رد میشی ببینی چه شکلی شدی.. مثل گاو شدی مامان جلن! مردم از وجود بچه ی شلخته ای مثل تو باوجود مامان خوشگل و مرتبی مثل من واقعا شک میکنن که تو بچه ام باشی
+ دستت درد نکنه دیگه ساعت نه صبح گاومونم کردی همین نبودم که اینم شدم
: ما تورو پیش عمو یونگی گذاشتیم تا تو زندگی مجردی یکم کمکش کنی غذا بپزی خونه رو مرتب کنی اونم به دختر بودنت مطمئن بشه ولی فک کنم دستشویی هم اون میبرتت
+ مامان!!!
: باشه باشه.. الان که بیدار شدی تخت و حتما مرتب کنی ها زشته یه مرد سی ساله برای مرتب کردن تخت یه دختر بیاد اتاقش صبحونه هم درست کن، یکم کمک حالش باش نه بار روی دوش
+ باشه مامان باشه کاری نداری باید برم دیگه
: نه برو دوباره کپه مرگت و بزار من یه ساعته دارم با آویز ماشین حرف میزنم
+ باشه پس خدافظ
با کلافگی تماس تصویری و قطع کرد
TAKEPARTY
YOUNGI
تلفنش روی دراور ویبره رفت و صداش پیچید. روی تخت جابه جا شد و با کلافگی و آشفتگی دستش و دراز کرد و گوشی رو از روی دراور برداشت. "برج مراقبت" !
چشم هاش و با پشت دستش مالید تا باز بشن و به نور اتاق عادت کنه و بعد تماس و برقرار کرد
+ چی شده مامان این وقت صبح زنگ زدی
: آه دختر تو هنوز خوابی چقدر تو تنبلی آخه.. یه بار وقتی خوابی ازت فیلم میگیرم میفرستم به ثبت کننده رکورد های گینس مطمئنم میتونی رکورد طولانی مدت ترین زمان خوابی که متعلق به یک انسانه رو کسب کنی
دستش و زیر چونش گذاشت تا بتونه سرش و نگه داره و دوباره نخوابه و آروم طوری که صداش به گوش مادرش نرسه گفت
+ هعی ذهن خیال باطل! فکر میکردم تو یه ماه نبودشون میتونم تا لنگ ظهر بخوابم
: چیزی گفتی عزیزم؟
+ نه هیچی! گفتم صاب خونه خودش تا لنگ ظهر خوابه چرا من باید زود بیدار بشم
: تو من و دق میدی اخرش... یکم به عموت کمک کن!
مکالمه برای مدت کوتاهی قط شد ولی خیلی زود با پرسش متعجب مادر ات دوباره شروع شد
: ات از کی حموم نرفتی؟
+ چطور مگه
: عین گربه سیبیل درآوردی و موهات چسبیده به هم ناسلامتی تو دختری به بهداشتت برس من که نباید اینارو بهت بگم فک کنم عموت هم فک کرده داره با پسر برادرش زندگی میکنه.. باور کن دلم واقعا براش میسوزه که یه ماه قراره تحملت کنه
: عوض اینکه تا لنگ ظهر بخوابی مثل یه دختر باوقار رفتار کن و یکم به خودت برس و حموم برو؛ موهای تنت بافتنی شده. اصلا از جلو آینه رد میشی ببینی چه شکلی شدی.. مثل گاو شدی مامان جلن! مردم از وجود بچه ی شلخته ای مثل تو باوجود مامان خوشگل و مرتبی مثل من واقعا شک میکنن که تو بچه ام باشی
+ دستت درد نکنه دیگه ساعت نه صبح گاومونم کردی همین نبودم که اینم شدم
: ما تورو پیش عمو یونگی گذاشتیم تا تو زندگی مجردی یکم کمکش کنی غذا بپزی خونه رو مرتب کنی اونم به دختر بودنت مطمئن بشه ولی فک کنم دستشویی هم اون میبرتت
+ مامان!!!
: باشه باشه.. الان که بیدار شدی تخت و حتما مرتب کنی ها زشته یه مرد سی ساله برای مرتب کردن تخت یه دختر بیاد اتاقش صبحونه هم درست کن، یکم کمک حالش باش نه بار روی دوش
+ باشه مامان باشه کاری نداری باید برم دیگه
: نه برو دوباره کپه مرگت و بزار من یه ساعته دارم با آویز ماشین حرف میزنم
+ باشه پس خدافظ
با کلافگی تماس تصویری و قطع کرد
۸.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.