برده کوچک ارباب
فصل اول
قسمت سوم
توجه
تا آخر همه ی پارت ها بخونید لطفا
اسم این مشتری آکوتاگوا هستش
البته این مشتری اصلی نیست
مشتری اصلی دازای اوسامو هستش
*ی.یعنی چی؟
یعنی یه روز پیش آکوتاگوا هستی
و ۵ ماهو ۳۶۴ روز پیش دازای اوسامو هستی
*م.من نمیخام برم
خواهش میکنم
چویا
میدونم کلی اذیت میشی
ولی خودت قول دادی
قوی بمونی
تو میتونی
نویسنده:خب موری جان چرا شبیه پکیج فروشای اینستا شدی
خب بسه بریم سراغ پارت
*....اما....
اما و اگر نداره
کیوکا:داداشیی
داداشیی
بیدار شدی؟
*آ..آره(داد)
کیوکا:میشه بیام بالا؟
نویسنده: چویا نگاهی به خودش انداخت و دید
برhنه هست
سرخ شد
فریاد زد
*کیوکا نیا نه نیا
موری سان
چرا به من نگفتی که برhنه ام
خوب دیشب با همین وضع اومدی خونه
چویا
*ب..بله
تو تا حالا راbطه ی خشn نداشتی
ولی...
*ولی چی
دازای....
دازای....
دازای بهت رحم نمیکنه
دازای میکشدت
*....موری سان
من
من من مجبورم
کیوکا تمام امیدش منم
چویا من واقعا متاسفم
اگه میتونستم این مشتری رو لغوش میکردم
ولی پولش از پارو بالا میره
و من نمیتونم جلوشو بگیرم
اون میتونه کل دنیا رو روی انگشتش بچرخونه
*ولی به این فکر کنید که من بزرگ میشم
پولدار میشم
خوشبخت میشم
اخخ آخ
صدارو شنیدی
صدای شکمم بود
گرسنته؟
*آره
بیا این لباسا رو ببپوش
بعد بریم صبحونه بخوریم
قسمت سوم
توجه
تا آخر همه ی پارت ها بخونید لطفا
اسم این مشتری آکوتاگوا هستش
البته این مشتری اصلی نیست
مشتری اصلی دازای اوسامو هستش
*ی.یعنی چی؟
یعنی یه روز پیش آکوتاگوا هستی
و ۵ ماهو ۳۶۴ روز پیش دازای اوسامو هستی
*م.من نمیخام برم
خواهش میکنم
چویا
میدونم کلی اذیت میشی
ولی خودت قول دادی
قوی بمونی
تو میتونی
نویسنده:خب موری جان چرا شبیه پکیج فروشای اینستا شدی
خب بسه بریم سراغ پارت
*....اما....
اما و اگر نداره
کیوکا:داداشیی
داداشیی
بیدار شدی؟
*آ..آره(داد)
کیوکا:میشه بیام بالا؟
نویسنده: چویا نگاهی به خودش انداخت و دید
برhنه هست
سرخ شد
فریاد زد
*کیوکا نیا نه نیا
موری سان
چرا به من نگفتی که برhنه ام
خوب دیشب با همین وضع اومدی خونه
چویا
*ب..بله
تو تا حالا راbطه ی خشn نداشتی
ولی...
*ولی چی
دازای....
دازای....
دازای بهت رحم نمیکنه
دازای میکشدت
*....موری سان
من
من من مجبورم
کیوکا تمام امیدش منم
چویا من واقعا متاسفم
اگه میتونستم این مشتری رو لغوش میکردم
ولی پولش از پارو بالا میره
و من نمیتونم جلوشو بگیرم
اون میتونه کل دنیا رو روی انگشتش بچرخونه
*ولی به این فکر کنید که من بزرگ میشم
پولدار میشم
خوشبخت میشم
اخخ آخ
صدارو شنیدی
صدای شکمم بود
گرسنته؟
*آره
بیا این لباسا رو ببپوش
بعد بریم صبحونه بخوریم
۵.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.