دُختَرکوچولو وَ مافیاْ
دُختَرکوچولو وَ مافیاْ____
part.11
کوک:فقط وایسا تا نگرفتمتو نخوردمت
ا.ت:چرا باید بگیریمو بخوریم؟
کوک:حالا ی حرفی زدم دیگ
کوک افتاد دنبالم منم هرچی میتونستم دوییدم
ک یهو ب بم بست رسیدیم
کوک دستشو گذاشت رو کمرشو نفس زنان گف
کوک:خب....حالا ...حالا گرفتمت
ا.ت:نزدیک نشو مگر ن
کوک:مگرنه چی هاا بازم میزنیم
یواش ت دلم گفتم
ا.ت:چیبگم خدا کمکم کن از اینجا نجات پیدا کنم
کوک:داری از خدا کمک میگیری.....
الان خدا دستش بنده
ا.ت:خب
کوک کم کم نزدیک تر شدو از کمرم گرفتو خودشو چسبوند ب منو تو گوشم گف
کوک:فک کنم ازت خوشم میاد
ا.ت:گمشو پسر میزنم پشت خاک بره چشتا
کوک :عب نداره
کوک تا خواس بوسم کنه
زنگو زدن منم از زیر پاهاش فرار کردم
ا.ت:کور خوندی تو
کوک:اخر ک گیرت میارم
و بدو بدو رفتم کلاس
part.11
کوک:فقط وایسا تا نگرفتمتو نخوردمت
ا.ت:چرا باید بگیریمو بخوریم؟
کوک:حالا ی حرفی زدم دیگ
کوک افتاد دنبالم منم هرچی میتونستم دوییدم
ک یهو ب بم بست رسیدیم
کوک دستشو گذاشت رو کمرشو نفس زنان گف
کوک:خب....حالا ...حالا گرفتمت
ا.ت:نزدیک نشو مگر ن
کوک:مگرنه چی هاا بازم میزنیم
یواش ت دلم گفتم
ا.ت:چیبگم خدا کمکم کن از اینجا نجات پیدا کنم
کوک:داری از خدا کمک میگیری.....
الان خدا دستش بنده
ا.ت:خب
کوک کم کم نزدیک تر شدو از کمرم گرفتو خودشو چسبوند ب منو تو گوشم گف
کوک:فک کنم ازت خوشم میاد
ا.ت:گمشو پسر میزنم پشت خاک بره چشتا
کوک :عب نداره
کوک تا خواس بوسم کنه
زنگو زدن منم از زیر پاهاش فرار کردم
ا.ت:کور خوندی تو
کوک:اخر ک گیرت میارم
و بدو بدو رفتم کلاس
۴.۰k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.