پارت ۳
یه اشتباه=یه عشق
______________
ویو حال
جیمین.فقط میخوام.....می خوام
کوک.بنال ببینم چته
جیمین.من دوست دختر دارم
کوک.یاح.....یاححح خیلی خندیدم
تو و این شوخیات
تو رل بزنی چ من نفهم
تروخدا منو نخندون
جیمین.خی دارم میگم دیگه
کوک.واقعا داری میگی
جیمین.اره
کوک.سربه سرم که نمیذاری
جیمین.نه به خدا
حالا هم برو آماده شو میخوام به دوست دخترم معروفیت کنم
کوک.خواب دیدی خیر باشه
من کی گفتم که میام
جیمین. بیا دیگه تروخدا
ببین دارم خواهش میکنم
کوک.باشه بابا میام ولی اگه اجازه بدی برم آماده شم.
جیمین. واقعاً اه خیلی دوست دارم دوست جونمم
باشه حالا فیلم هندی نشه
برو آماده شو
کوک.پرو ........من رفتم
___________
ات . من اینو نمی پوشم و نمیام.....نوکر بابات غلام سیاه
میا. اهعههه آن مسخره بازی در نیار دیگه ناسلامتی میخوام دوست پسرمو ببینی و واسه هانا دوست پسر جور کنیم
ات . ولی آخه این لباس خیلی بازه اصلا به تیپ من نمیاد
میا.ات قوربونت بشم...خوشگلم
این بارو ولش کن دیگه.....ببین دیگه حوصله منم داره سر میره هااااا
ات.باشه بابا می پوشم خوب شد
میا.ارهههههههههه خیس هم خوب شد...
حالا برو زود آماده شو بریم دیگه دیر شد
ات.باشه
رفتم تو اتاقم لباسی که میا داده بود رو پوشیدم.
طوسی بود ،قشنگ با موهام هم ست بود .
یه آرایش ملایمی هم کردم و موهامو باز گذاشتم با به کیف و کفش خوشگل ستش کردم بعد رفتم جلو آینه که تعجب کردم.....صبر کن واقعاً این کنم ....خودم تعجب کردم بودم منبع که همیشه تیپ پسرونه و لش و اسپرت میزدم الان لباس که تو خوابم هم نمی دیدم رو پوشیدم .
ولی انصافا خوشگل شده بودم.
اومدم پایین هانا و میا منتظرم بودم که شاخ در آوردن و بعد ملی قربون صدقه و نوشابه باز کردن سوار ماشین شدیم
___________
ویو کوک
یه ژاکت و شلوار سیاه پوشیدم و رفتم پایین و با جیمین سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
انگاری یادم رفته بگم
من جئون جونگ کوکم
۲۴سالمه
از دانشگاه افسری سئول کره فارغالتحصیل شدم
بابام مافیاست و یکی از سر شناسی کره
البته اضافه کنم که خیلی بخشنده است
مامانم هم یه خیریه بزرگ داره
یه خواهر ۱۸ساله دارم که اسمش یوراست
و کلا یه خانواده چهار نفره تشریف داریم
______________
ویو حال
جیمین.فقط میخوام.....می خوام
کوک.بنال ببینم چته
جیمین.من دوست دختر دارم
کوک.یاح.....یاححح خیلی خندیدم
تو و این شوخیات
تو رل بزنی چ من نفهم
تروخدا منو نخندون
جیمین.خی دارم میگم دیگه
کوک.واقعا داری میگی
جیمین.اره
کوک.سربه سرم که نمیذاری
جیمین.نه به خدا
حالا هم برو آماده شو میخوام به دوست دخترم معروفیت کنم
کوک.خواب دیدی خیر باشه
من کی گفتم که میام
جیمین. بیا دیگه تروخدا
ببین دارم خواهش میکنم
کوک.باشه بابا میام ولی اگه اجازه بدی برم آماده شم.
جیمین. واقعاً اه خیلی دوست دارم دوست جونمم
باشه حالا فیلم هندی نشه
برو آماده شو
کوک.پرو ........من رفتم
___________
ات . من اینو نمی پوشم و نمیام.....نوکر بابات غلام سیاه
میا. اهعههه آن مسخره بازی در نیار دیگه ناسلامتی میخوام دوست پسرمو ببینی و واسه هانا دوست پسر جور کنیم
ات . ولی آخه این لباس خیلی بازه اصلا به تیپ من نمیاد
میا.ات قوربونت بشم...خوشگلم
این بارو ولش کن دیگه.....ببین دیگه حوصله منم داره سر میره هااااا
ات.باشه بابا می پوشم خوب شد
میا.ارهههههههههه خیس هم خوب شد...
حالا برو زود آماده شو بریم دیگه دیر شد
ات.باشه
رفتم تو اتاقم لباسی که میا داده بود رو پوشیدم.
طوسی بود ،قشنگ با موهام هم ست بود .
یه آرایش ملایمی هم کردم و موهامو باز گذاشتم با به کیف و کفش خوشگل ستش کردم بعد رفتم جلو آینه که تعجب کردم.....صبر کن واقعاً این کنم ....خودم تعجب کردم بودم منبع که همیشه تیپ پسرونه و لش و اسپرت میزدم الان لباس که تو خوابم هم نمی دیدم رو پوشیدم .
ولی انصافا خوشگل شده بودم.
اومدم پایین هانا و میا منتظرم بودم که شاخ در آوردن و بعد ملی قربون صدقه و نوشابه باز کردن سوار ماشین شدیم
___________
ویو کوک
یه ژاکت و شلوار سیاه پوشیدم و رفتم پایین و با جیمین سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
انگاری یادم رفته بگم
من جئون جونگ کوکم
۲۴سالمه
از دانشگاه افسری سئول کره فارغالتحصیل شدم
بابام مافیاست و یکی از سر شناسی کره
البته اضافه کنم که خیلی بخشنده است
مامانم هم یه خیریه بزرگ داره
یه خواهر ۱۸ساله دارم که اسمش یوراست
و کلا یه خانواده چهار نفره تشریف داریم
۴.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.