تبهکار فریبنده
رفتم دکتر و اون گفت بچه سالمه الان توی یکی از پاساژ های شهرم اما واقعا احساس بدی دارم که دوتا مرد گنده پشت سرم راه میرن برای همین یک نقشهای کشید
+من میرم دستشویی شما همین جا بمونید
٫چشم خانم
رفتم تو دستشویی و از یک دختر کمک خواستم اونم قبول کرد کلاه هودی که از دختر گرفته بودم روی سرم گذاشتم بعد امدم بیرون خداروشکر داشتن با هام حرف میزدند اروم از کنارشون رد که شدم شروع به دویدن کردم بعد که مطمئا شدم ازشون فاصله گرفتم و دیگه نمی تونن پیدام کنند با ارامش وارد مغازه ها شدم و خریدم می کردم که چشمم به مغازهی سیسمونی افتاد پس رفتم توش یک لباس نظرم جلب کرد امدم برش دارم که دست کسی روی شونم احساس کردم یخ زدم چون از بوی ادکلن تلخ و سکوت حاکم توی مغازه فهمیدم تهیونگه به خودم شروع به فوش دادن کردم اخه چرا فکر نکردم پیدام نمی کنه چون گفته بود کار داره نمیاد که با صداش برگشتم با چهار نفر امده همون دوتایی که دنبالم فرستاده بود دم در بود الکس پشت سرش بود و یکی دیگه اسلحهاش رو روی کمر فروشنده گذاشته بود
_ سلیقهای خوبی داره
+ ممنون(با ترس)
_غیر این چیزی نمی خوای
+ نه
_اقا این حساب کنید
مرده همونطور که دستاش می لرزید لباس رو حساب کرد
+من میرم دستشویی شما همین جا بمونید
٫چشم خانم
رفتم تو دستشویی و از یک دختر کمک خواستم اونم قبول کرد کلاه هودی که از دختر گرفته بودم روی سرم گذاشتم بعد امدم بیرون خداروشکر داشتن با هام حرف میزدند اروم از کنارشون رد که شدم شروع به دویدن کردم بعد که مطمئا شدم ازشون فاصله گرفتم و دیگه نمی تونن پیدام کنند با ارامش وارد مغازه ها شدم و خریدم می کردم که چشمم به مغازهی سیسمونی افتاد پس رفتم توش یک لباس نظرم جلب کرد امدم برش دارم که دست کسی روی شونم احساس کردم یخ زدم چون از بوی ادکلن تلخ و سکوت حاکم توی مغازه فهمیدم تهیونگه به خودم شروع به فوش دادن کردم اخه چرا فکر نکردم پیدام نمی کنه چون گفته بود کار داره نمیاد که با صداش برگشتم با چهار نفر امده همون دوتایی که دنبالم فرستاده بود دم در بود الکس پشت سرش بود و یکی دیگه اسلحهاش رو روی کمر فروشنده گذاشته بود
_ سلیقهای خوبی داره
+ ممنون(با ترس)
_غیر این چیزی نمی خوای
+ نه
_اقا این حساب کنید
مرده همونطور که دستاش می لرزید لباس رو حساب کرد
۱.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.