فیک طلسم شده قسمت ۴۰
جسیکا غذا درست کرد و با جون کوک خوردن
فردا قراره به یه مهمونی بره و بهترین لباس اش رو انتخاب کرد ولی جون کوک ناراحت بود از مهمونی فردا دلش نمیخواست اون بره
صبح شد و جسیکا حاضر شد جون کوک مثل
برج زهرمار ایستاده بود دم در اتاق وگفت میشه نریییییییی خواهش میکنم
جسیکا گفت آخه مهمه نمیتونم نرم
جون کوک گفت زود میای
جسیکا گفت: البته
سوارماشین شد و ده دقیقه ای بعد رسید
پسری که اونجا بود تمام طراحی لباس رو انجام داده بود اومد سمت جسیکا وحال و احوال پرسی کرد
جون کوک روی لباس جسیکا دوربین کوچولو گذاشته بود
پسره معرفی کرد خودشو من کائنات هستم خوشبختم لیدی زیبا
جسیکا هم معرفی کرد خودشو
کائنات به جسیکا گل رز داد و تا اون بو کردش بی هوش شد وپسره فرار کرد
جون کوک هم دوید سوار ماشین شد رفت
جون کوک فهمید که کاره خاله اش بودعه
فردا قراره به یه مهمونی بره و بهترین لباس اش رو انتخاب کرد ولی جون کوک ناراحت بود از مهمونی فردا دلش نمیخواست اون بره
صبح شد و جسیکا حاضر شد جون کوک مثل
برج زهرمار ایستاده بود دم در اتاق وگفت میشه نریییییییی خواهش میکنم
جسیکا گفت آخه مهمه نمیتونم نرم
جون کوک گفت زود میای
جسیکا گفت: البته
سوارماشین شد و ده دقیقه ای بعد رسید
پسری که اونجا بود تمام طراحی لباس رو انجام داده بود اومد سمت جسیکا وحال و احوال پرسی کرد
جون کوک روی لباس جسیکا دوربین کوچولو گذاشته بود
پسره معرفی کرد خودشو من کائنات هستم خوشبختم لیدی زیبا
جسیکا هم معرفی کرد خودشو
کائنات به جسیکا گل رز داد و تا اون بو کردش بی هوش شد وپسره فرار کرد
جون کوک هم دوید سوار ماشین شد رفت
جون کوک فهمید که کاره خاله اش بودعه
۷.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.