خون آشام و گرگینه
خون آشام و گرگینه
پارت ۳
.
داشتم دستم رو باند پیچی میکردم که یهو با چیزی که دیدم خشکم زد... یه آدم خیلی ترسناک با چشمای قرمز و دندون نیش پشت سرم وایساده بود. منم چون میدونستم که گردنبد مامانم رو دارم نترسیدم.
ویو جونگکوک
همین که بوی خون قطع شد رسیدم به منبعش. همینجوری وایسادم تا ببینم کی برمیگرده. وقتی برگشت متوجه شدم گرگینه است. او شِت گردنبد حفاظت داره(از اونجایی که میدونید خون آشام ها قدرت ذهن خوانی دارن) حالا نمیتونم خونش رو بمکم. ولی بوی خون آشنا به نظر میومد.(آها راستی اینو بگم که جونگکوک پدر و مادر نداره و یه نواهرذ کوچیکتر داره که از بچگی اونو ندیده و هیچ اسمی هم ازش یادش نمیاد)
.
ویو ات
با خونسردی و با جدیت از پرسیدم: چی میخوای
کوک: هیچی بوی خون به مشامم خورد و از روی غریزه دندون نیشام در اومد و چشمم قرمز شده. نترس کاریت ندارم.
ات: من نترسیده بودم(🤌)
کوک:................
کوک: حالا ولش برای بوی خون اومد؟
ات تو ذهنش: به تو چه
کوک: که به من چه ها
ات تو ذهنش: یا خدا حواسم نبود میتونه ذهنم رو بخونه
کوک تو ذهنش: من که میدونم ناخنش شکسته ولی میخوام خودش بهم بگه.
ات:......
ات: من با تو کاری ندارممم از اینجا بروووو
کوک: باشه میرم ولی کمک نمیخوای
ات: کمک چی
کوک: چادر رو علم کنم یا ناخنت رو درست کنم
ات: تو که میدونستی ناخنم شکسته چرا پرسیدییی(حرصی)
کوک اروم آروم با قدم ها بزرگ و محکم نزدیک ات میشه و ات هم همینجوری عقب عقب میره تا میخوره به یه درخت (هنوز هم حالت خونسردیش رو حفظ کرده)
ات: داری چیکار میکنی
کوک: ... (همینجوری با چشمای خمار به ات نگاه میکنه) اسمت چیه
ات: نمیگم
کوک: باشه اسمت اتس.
ات:...
کوک:(با هر سوالی که میپرسید صورتش رو نزدیک صورت ات میکرد) چند سالته
ات:(که فهمید نزدیکه لباشون به هم بخوره دیگه به عاقبت کارش فکر نکرد و عصبانی شد و تبدیل به گرگینه شد(اینم بگم که ساعت نیمه شب بود)
وقتی که ات گرگینه شد خیلی ترسناک شد و بعد از چند دقیقه به حالت عادی خودش برگشت.
کوک:...
کوک:...
ات: چی شد
که یهو کوک جلوی دهن ات رو گرفت و صدا شکستن شاخه درخت اومد ات خواست برگرده ببینه چیه که یهو...
پارت ۳ تموم شدددد
دیدید اول صبح براتون گذاشتمممم 💞💞 امروز ۳ ۴ پارت دیگه میزارم (اگه گشادی بزاره😂)
شرط: ۳ کامنت
پارت ۳
.
داشتم دستم رو باند پیچی میکردم که یهو با چیزی که دیدم خشکم زد... یه آدم خیلی ترسناک با چشمای قرمز و دندون نیش پشت سرم وایساده بود. منم چون میدونستم که گردنبد مامانم رو دارم نترسیدم.
ویو جونگکوک
همین که بوی خون قطع شد رسیدم به منبعش. همینجوری وایسادم تا ببینم کی برمیگرده. وقتی برگشت متوجه شدم گرگینه است. او شِت گردنبد حفاظت داره(از اونجایی که میدونید خون آشام ها قدرت ذهن خوانی دارن) حالا نمیتونم خونش رو بمکم. ولی بوی خون آشنا به نظر میومد.(آها راستی اینو بگم که جونگکوک پدر و مادر نداره و یه نواهرذ کوچیکتر داره که از بچگی اونو ندیده و هیچ اسمی هم ازش یادش نمیاد)
.
ویو ات
با خونسردی و با جدیت از پرسیدم: چی میخوای
کوک: هیچی بوی خون به مشامم خورد و از روی غریزه دندون نیشام در اومد و چشمم قرمز شده. نترس کاریت ندارم.
ات: من نترسیده بودم(🤌)
کوک:................
کوک: حالا ولش برای بوی خون اومد؟
ات تو ذهنش: به تو چه
کوک: که به من چه ها
ات تو ذهنش: یا خدا حواسم نبود میتونه ذهنم رو بخونه
کوک تو ذهنش: من که میدونم ناخنش شکسته ولی میخوام خودش بهم بگه.
ات:......
ات: من با تو کاری ندارممم از اینجا بروووو
کوک: باشه میرم ولی کمک نمیخوای
ات: کمک چی
کوک: چادر رو علم کنم یا ناخنت رو درست کنم
ات: تو که میدونستی ناخنم شکسته چرا پرسیدییی(حرصی)
کوک اروم آروم با قدم ها بزرگ و محکم نزدیک ات میشه و ات هم همینجوری عقب عقب میره تا میخوره به یه درخت (هنوز هم حالت خونسردیش رو حفظ کرده)
ات: داری چیکار میکنی
کوک: ... (همینجوری با چشمای خمار به ات نگاه میکنه) اسمت چیه
ات: نمیگم
کوک: باشه اسمت اتس.
ات:...
کوک:(با هر سوالی که میپرسید صورتش رو نزدیک صورت ات میکرد) چند سالته
ات:(که فهمید نزدیکه لباشون به هم بخوره دیگه به عاقبت کارش فکر نکرد و عصبانی شد و تبدیل به گرگینه شد(اینم بگم که ساعت نیمه شب بود)
وقتی که ات گرگینه شد خیلی ترسناک شد و بعد از چند دقیقه به حالت عادی خودش برگشت.
کوک:...
کوک:...
ات: چی شد
که یهو کوک جلوی دهن ات رو گرفت و صدا شکستن شاخه درخت اومد ات خواست برگرده ببینه چیه که یهو...
پارت ۳ تموم شدددد
دیدید اول صبح براتون گذاشتمممم 💞💞 امروز ۳ ۴ پارت دیگه میزارم (اگه گشادی بزاره😂)
شرط: ۳ کامنت
۷.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.