پارت ۳
پارت ۳
از زبان نایون
کوک دو تا دستم رو گرفت و صورت خودشو به صورتم نزدیک کرد و در گوشم گفت : دیگه هیچ وقت این طوری نگرانم نکن تو تمام زندگی منی .
یه دفعه وی از کلاب آمد بیرون و با حالت مستی آمد سمت ما
وی : هی کوک در ماشین رو باز کن با عصبانیت
کوک در باز کرد و وی منو از ماشین بیرون کشید .
نایون : ولم کن وی .
ولی اون به حرفم گوش نکرد و منو برد خونه
وقتی رفتم خونه همه بچه ها همچنان کلاب بودن کم کم یکی یکی اومدن به غیر از کوک وقتی همه اومدن گفتم حالم خوب نیست و رفتم بالا خوابیدم .
صبح
بیدار شدم آبی به صورتم زدم رفتم پایین شوگا بیدار شده بود و دم یخچال بود
میگم که بیشتر از این بنویسم ؟؟؟
ادامه دارد :)
از زبان نایون
کوک دو تا دستم رو گرفت و صورت خودشو به صورتم نزدیک کرد و در گوشم گفت : دیگه هیچ وقت این طوری نگرانم نکن تو تمام زندگی منی .
یه دفعه وی از کلاب آمد بیرون و با حالت مستی آمد سمت ما
وی : هی کوک در ماشین رو باز کن با عصبانیت
کوک در باز کرد و وی منو از ماشین بیرون کشید .
نایون : ولم کن وی .
ولی اون به حرفم گوش نکرد و منو برد خونه
وقتی رفتم خونه همه بچه ها همچنان کلاب بودن کم کم یکی یکی اومدن به غیر از کوک وقتی همه اومدن گفتم حالم خوب نیست و رفتم بالا خوابیدم .
صبح
بیدار شدم آبی به صورتم زدم رفتم پایین شوگا بیدار شده بود و دم یخچال بود
میگم که بیشتر از این بنویسم ؟؟؟
ادامه دارد :)
۴.۲k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.