فیک کوک
𝕸𝖞 𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆⁴⁶
-: فرمول!
خنده‌ای سر کرد و مستقیم بهش نگاه کرد.
انگشت شستش رو بالا آورد.
+: بیا اینم فرمول!
-: تو که نمیخوای بابات بیاد دم خونه جئونا و بگه دخترمو بدین برم¿
پوزخندی زد.
+: باید راجبش فک کنم.
-: فقط فردا رو وقت داری.
بعد هم بدون حرفی بلند شد و رفت.
اونجا خلوت‌خلوت شد. بدون توجه به هیچ چیزی سرشو با کتابای اونجا گرم کرد.
صدای گوشیش رو قطع کرده بود. وقتی زنگ خورد فقط صفحه‌ی روشنش و اسمی که روش افتاده بود زول زد.
هوفی کشید و جواب داد.
+: بله?
_: کجایی?
+: کتابخونه.
_: آدرس?
+: کتابخونه آبی. توی یکی از کوچه‌های قدیمی نزدیک خونه اون مرتیکه بابامه.
_: خیلی‌خب.
بدون حرفی قطع کرد. میدونست که قراره بیاد اونجا. ولی توجهی نکرد.
دقایقی گذشت. نفهمید کی خوابش برد.
وارد کتابخونه شد. دوروبرشو نگاه کرد. هیچکسی اون نبود.
روی یکی از میزا با ات روبه‌رو شد. بهش نگاه کرد. اون خواب بود.
روی صندلی کنارش نشست و سرشو گذاشت روی میز و به دخترکش خیره شد.
بعد ازچند دقیقا دید که دخترش چشاشو باز کرده و داره بهش نگاه میکنه.
+: چیکار داری میکنی?
_: .. ها؟ ..
دوباره سرشو از روی صندلی بلند کرد و دوباره شروع کرد به خوندن ادامه کتابش.
-: فرمول!
خنده‌ای سر کرد و مستقیم بهش نگاه کرد.
انگشت شستش رو بالا آورد.
+: بیا اینم فرمول!
-: تو که نمیخوای بابات بیاد دم خونه جئونا و بگه دخترمو بدین برم¿
پوزخندی زد.
+: باید راجبش فک کنم.
-: فقط فردا رو وقت داری.
بعد هم بدون حرفی بلند شد و رفت.
اونجا خلوت‌خلوت شد. بدون توجه به هیچ چیزی سرشو با کتابای اونجا گرم کرد.
صدای گوشیش رو قطع کرده بود. وقتی زنگ خورد فقط صفحه‌ی روشنش و اسمی که روش افتاده بود زول زد.
هوفی کشید و جواب داد.
+: بله?
_: کجایی?
+: کتابخونه.
_: آدرس?
+: کتابخونه آبی. توی یکی از کوچه‌های قدیمی نزدیک خونه اون مرتیکه بابامه.
_: خیلی‌خب.
بدون حرفی قطع کرد. میدونست که قراره بیاد اونجا. ولی توجهی نکرد.
دقایقی گذشت. نفهمید کی خوابش برد.
وارد کتابخونه شد. دوروبرشو نگاه کرد. هیچکسی اون نبود.
روی یکی از میزا با ات روبه‌رو شد. بهش نگاه کرد. اون خواب بود.
روی صندلی کنارش نشست و سرشو گذاشت روی میز و به دخترکش خیره شد.
بعد ازچند دقیقا دید که دخترش چشاشو باز کرده و داره بهش نگاه میکنه.
+: چیکار داری میکنی?
_: .. ها؟ ..
دوباره سرشو از روی صندلی بلند کرد و دوباره شروع کرد به خوندن ادامه کتابش.
۶.۷k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.