p2
ماشین رو پارک کردم توی پارکینگ مافیا ها و شیر کاکائومو دراوردم و در بین راه حیاط تا دفتر مدیر خوردم همه مث مجسمه بهم زل زده بودنو پچ پچ میکردن درسته شاید براشون سخت باشه چرا من بین اینام و تنها یک جای خالی برای ثبت نام بود و اون برای کیم اته بود ولی این یکم مردمه اطرافمو گیج کرده بود..........
بین یکی از صحبتاشون شنیدم ک میگفتن ....
*مگه نگفتن مافیا کل اسیا پسره پس این کیه؟
اهوم الان فهمیدم چرا مثل بلا نسبت بز پچ پچ میکردن(پوزخند)
بعد از تموم شدن شیر کاکائو از دور میخواستم پرتش بدم توی سطل زباله ک یکی گرفتش .......
نگاش کردم ک جواب داد:
کوک:هوم میبینم تازه واردی(سرد پوزخند)
ات:(ی پوزخند ترسناک تر از کوک)
کوک:هومم میخای بهت بفهمونم (کم کم نزدیک ات شد و پاکت شیر دستش بود)
ات:(زل زده توی چشماش با ی پوزخند نگاش میکنه)
کوک:میبینم خیلی رو هم داری(سرد پوزخند)
کوک:(کاملا نزدیک اته شد و پاکت شیر رو گرفت جلوی چشمش)
و اته ای ک فقط نگاش میکنه و ا پوزخند ترسناک نگاه میکنه
ات میخاست راهشو بره ک دستی مانعش شد
کوک:میبینم ک لالم هستی(سرد بم)
کوک:میخوای بهت بفهمونم من کیم(سرد پوزخند کنج لبش)
دخترکی ک تا الان جونش ب لبش رسیده بود ک نزنه ناقصش کنه خودشو کنترل کرد و فقط با اون پوزخند نگاهش کرد......
کوک:اوکی مشکلی نیست جور دیگه ای بهت میفهمونم(سرد با پوزخند کنج لبش)
تا خواست کاری بکنه اته مث فرفره از زیر دستش اومد بیرون و با دستش تفنک ساخت و ب هوا ب صورت تخیلی شلیک کرد ک پوزخندش دنبالش بود........
پسرک ک تا الان با شوک و تعجب عصبی داشت ب رفتن دخترک جلوش نگاه میکرد زیر لب غرید:
میدونم چکارت کنم دارلینگ(پوزخند عصبانی)
بین یکی از صحبتاشون شنیدم ک میگفتن ....
*مگه نگفتن مافیا کل اسیا پسره پس این کیه؟
اهوم الان فهمیدم چرا مثل بلا نسبت بز پچ پچ میکردن(پوزخند)
بعد از تموم شدن شیر کاکائو از دور میخواستم پرتش بدم توی سطل زباله ک یکی گرفتش .......
نگاش کردم ک جواب داد:
کوک:هوم میبینم تازه واردی(سرد پوزخند)
ات:(ی پوزخند ترسناک تر از کوک)
کوک:هومم میخای بهت بفهمونم (کم کم نزدیک ات شد و پاکت شیر دستش بود)
ات:(زل زده توی چشماش با ی پوزخند نگاش میکنه)
کوک:میبینم خیلی رو هم داری(سرد پوزخند)
کوک:(کاملا نزدیک اته شد و پاکت شیر رو گرفت جلوی چشمش)
و اته ای ک فقط نگاش میکنه و ا پوزخند ترسناک نگاه میکنه
ات میخاست راهشو بره ک دستی مانعش شد
کوک:میبینم ک لالم هستی(سرد بم)
کوک:میخوای بهت بفهمونم من کیم(سرد پوزخند کنج لبش)
دخترکی ک تا الان جونش ب لبش رسیده بود ک نزنه ناقصش کنه خودشو کنترل کرد و فقط با اون پوزخند نگاهش کرد......
کوک:اوکی مشکلی نیست جور دیگه ای بهت میفهمونم(سرد با پوزخند کنج لبش)
تا خواست کاری بکنه اته مث فرفره از زیر دستش اومد بیرون و با دستش تفنک ساخت و ب هوا ب صورت تخیلی شلیک کرد ک پوزخندش دنبالش بود........
پسرک ک تا الان با شوک و تعجب عصبی داشت ب رفتن دخترک جلوش نگاه میکرد زیر لب غرید:
میدونم چکارت کنم دارلینگ(پوزخند عصبانی)
۱۰.۱k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.