پارت²⁴~
ته ویو
اههه سیگنال گوشی کوک!!
ته: جیمینننننننننن
جیمین: چه خبرته
ته: سیگنال گوشی کوک
جیمین: کجاس
ته: پارک سیجونگ نو مقابل خیابون سیجونگ(مکان کاملا واقعیه تو نقشع هس🤤) به جیهوپ بگم
جیمین: خودم میرم
ته: ولی....(رفتن جیمین به سمت در ورودی سالن)
ته: خو بزار حرفمو تموم کنم😐
......
جیهوپ ماشین و پارک میکنه و ....میاد سمت در که جیمین و میبینه عصبانی ....
جیمین در حال راه رفتن
جیمین: سویچ
جیهوپ سویچ و پرت میکنه و میگه
جیهوپ: پیداش کردی....
جیمین سویچ و میگیره و سرش و تکون میده وسوار ماشین میشه
جیهوپ منم میام و بعد سریع اونم سوار میشه
....
ا/ت ویو
۱۰ دقه ای گذشته بود که کوک رفته بود ...صدایی از تهیون در نمیومد برگشتم سمتش دیدم گوشی کوک و گرفته داره باهاش ور میره ...
ا/ت: تهیون چرا گوشی کوک و بدون اجازه برمیداری بچه اخه سن تو مگه به گوشی میخوره
تهیون: خب من اوشی دوس دارم
ا/ت: ایییی عزیزم تو هنوز نمیدونی اون اوشی نیس گوشی 😄بعد میخوای برات بخرم
تهیون: نورش خیلی قشنگه میشه😋
ا/ت: هر وقت بزرگ شدی برات میخرم خوبه😄
تهیون سرش و تکون داد و گفت: اوهممم
صدای قدم های کوک و شنیدی وبرگشتی سمتش که گفت
کوک: چی میگید مادر پس..
کوک تا گوشی و دست تهیون دید بستنی ها از دستش اوفتاد...
ا/ت: ه...هیچی😄....کوک چی شد😨
کوک سریع تهیون و بغل کرد و رو به ا/ت
گفت: باید بریم
ا/ت: اما اخه چرا
کوک:جیمیننننن
ا/ت که رنگش مث گج شد بود از ترس سرجاش سیخ شد که کوک دستشو گرفت و باهم دویدن سمت خونه ...هنوز از پارک نزده بودن بیرون که ....
جیمین تکیه داده بود به ماشین و...
جیمین: کجا با این عجله.....اقای جئون
تو کوک که پشتتون به جیمین بود سر جاتون خشکتون زد و نفس نفس میزدید...صدای قدم هاش میومد که داره میاد سمتمون خیلی اهسته با کوک برگشتید سمتش ...کوک تهیون گذاشت زمین و ...تو و تهیون پشتش قایم کرد ...جیمین که متوجه تو و تهیون شد اول تعجب کرد ولی به ثانیه نکشید که تعجب جاش و عصبانیت داد ..اومد نزدیک تر...
جیمین: به به خانم ا/ت....تو قبرستون دنبالت میگشتم تو پارک پیدات کردم...
تویی که از ترس لکنت گرفته بودی دهنت باز کردی تا چیزی بگی ولی کوک از تو جلو تر گفت:حق نداری چیزی به اونا بگی
جیمین تک خنده ای کرد و بعدش یه اخم غلیظ کرد و گفت: الان بهت میگم حق چه کارایی و دارم ..
جیمین خواست بره جلو که جیهوپ جلوش و میگره
جیهوپ: جیمین ...اینجا اصلا جاش نیس
جیمین دست جیهوپ و زد کنار ....با یه حرکت ا/ت رو کشید سمت خودش و تنفگ گذاشت بغلش کوک که عصابش داغون شده بود دندوناشو روهم کوبید و
گفت:.
ایندفعه هر کی این فیکو میخونه یه دونه کامنت مفید بزاره بفهمم چند نفر فیکمو میخونند اگع زیادن پارت بفدم بزارم😈
اههه سیگنال گوشی کوک!!
ته: جیمینننننننننن
جیمین: چه خبرته
ته: سیگنال گوشی کوک
جیمین: کجاس
ته: پارک سیجونگ نو مقابل خیابون سیجونگ(مکان کاملا واقعیه تو نقشع هس🤤) به جیهوپ بگم
جیمین: خودم میرم
ته: ولی....(رفتن جیمین به سمت در ورودی سالن)
ته: خو بزار حرفمو تموم کنم😐
......
جیهوپ ماشین و پارک میکنه و ....میاد سمت در که جیمین و میبینه عصبانی ....
جیمین در حال راه رفتن
جیمین: سویچ
جیهوپ سویچ و پرت میکنه و میگه
جیهوپ: پیداش کردی....
جیمین سویچ و میگیره و سرش و تکون میده وسوار ماشین میشه
جیهوپ منم میام و بعد سریع اونم سوار میشه
....
ا/ت ویو
۱۰ دقه ای گذشته بود که کوک رفته بود ...صدایی از تهیون در نمیومد برگشتم سمتش دیدم گوشی کوک و گرفته داره باهاش ور میره ...
ا/ت: تهیون چرا گوشی کوک و بدون اجازه برمیداری بچه اخه سن تو مگه به گوشی میخوره
تهیون: خب من اوشی دوس دارم
ا/ت: ایییی عزیزم تو هنوز نمیدونی اون اوشی نیس گوشی 😄بعد میخوای برات بخرم
تهیون: نورش خیلی قشنگه میشه😋
ا/ت: هر وقت بزرگ شدی برات میخرم خوبه😄
تهیون سرش و تکون داد و گفت: اوهممم
صدای قدم های کوک و شنیدی وبرگشتی سمتش که گفت
کوک: چی میگید مادر پس..
کوک تا گوشی و دست تهیون دید بستنی ها از دستش اوفتاد...
ا/ت: ه...هیچی😄....کوک چی شد😨
کوک سریع تهیون و بغل کرد و رو به ا/ت
گفت: باید بریم
ا/ت: اما اخه چرا
کوک:جیمیننننن
ا/ت که رنگش مث گج شد بود از ترس سرجاش سیخ شد که کوک دستشو گرفت و باهم دویدن سمت خونه ...هنوز از پارک نزده بودن بیرون که ....
جیمین تکیه داده بود به ماشین و...
جیمین: کجا با این عجله.....اقای جئون
تو کوک که پشتتون به جیمین بود سر جاتون خشکتون زد و نفس نفس میزدید...صدای قدم هاش میومد که داره میاد سمتمون خیلی اهسته با کوک برگشتید سمتش ...کوک تهیون گذاشت زمین و ...تو و تهیون پشتش قایم کرد ...جیمین که متوجه تو و تهیون شد اول تعجب کرد ولی به ثانیه نکشید که تعجب جاش و عصبانیت داد ..اومد نزدیک تر...
جیمین: به به خانم ا/ت....تو قبرستون دنبالت میگشتم تو پارک پیدات کردم...
تویی که از ترس لکنت گرفته بودی دهنت باز کردی تا چیزی بگی ولی کوک از تو جلو تر گفت:حق نداری چیزی به اونا بگی
جیمین تک خنده ای کرد و بعدش یه اخم غلیظ کرد و گفت: الان بهت میگم حق چه کارایی و دارم ..
جیمین خواست بره جلو که جیهوپ جلوش و میگره
جیهوپ: جیمین ...اینجا اصلا جاش نیس
جیمین دست جیهوپ و زد کنار ....با یه حرکت ا/ت رو کشید سمت خودش و تنفگ گذاشت بغلش کوک که عصابش داغون شده بود دندوناشو روهم کوبید و
گفت:.
ایندفعه هر کی این فیکو میخونه یه دونه کامنت مفید بزاره بفهمم چند نفر فیکمو میخونند اگع زیادن پارت بفدم بزارم😈
۹۹.۹k
۰۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.