پارت ۲۰ بخش ۲
جیمین چاقو رو سریع برداشت و به شکم و بازو هاجون زد
هاجون از شدت درد دستش شل شد و هایون رو ول کرد و خودش به زمین خورد
جیمین سریع هایون و گرفت و داد به تهیونگ و کوک
* شما برین ، ما از پسش بر میایم
+ اوکی
تهیونگ و کوک و هایون میخواستن از در پشتی خارج بشن که سوآ پرید جلوشون
$ آ آ کجا با این عجلهههه
× ای بابااا
سوآ چاقوش رو تو شکم کوک فروکرد
× اییییی
این کارش تهیونگ رو خیلی عصبانی کرد
تهیونگ تفنگش رو در آورد دوتا به پای سوآ شلیک کرد
دست کوک رو دور شونش انداخت و با هایون اومدن بیرون و به پلیس زنگ زدن
هاجون با همون تن زخمیش به سمت جین حمله ور شد
میخواست چاقو رو تو قلب جین فرو کنه که نامجون سریع پرید جلوی جین و چاقو به سینه نامجون خورد !
₩ نامجوووووون
هاجون اونا رو بیخیال شد و رفت سمت جیمین
£ نگران نباش .... نمیمیرم چون ....من قلبم .... سمت راسته !
و بعد از گفتن این حرف بیهوش شد
₩ وای اخیش ، شت جیمینننن
دید هاجون داره به طرز وحتناکی جیمینو خفه میکنه !
چاقو سوآ رو کش رفت و توی گردن هاجون فرو کرد
₩ جیمین خوبی ؟
* هه ... هه ... هه ( نفس نفس ) اره خوبم
* بریم کمک یونگی
جی هیون با یونگی درگیر شده بودن
جیمین دوید و جی هیون رو پشت گرفت
پرتش کرد زمین و رو شکمش نشست
* یادته میگفتی نمیخوام قبل ازدواج بمیرم ؟ میخوای کاری کنم خواستت بر آورده نشه ؟
~ میخوای منو بکشی ؟
که صدای آژیر پلیس بلند شد ...
~ شت ....
* میدونستم ( خنده شیطانی )
جیمین از روش بلند شد و پلیس ها وارد خونه شدن
پلیس ها به سمت جی هیون اومدن و دستگیرش کردن
آمبولانس نامجون و جونگکوک رو به بیمارستان بردن
هاجون رو هم به سردخونه بردن
فقط هایون و جین و تهیونگ و جیمین و شوگا موندن
+ اوففف بالاخره راحت شدیم
¥ اوهوم ، بالاخره دیگه چیزی تعقیبمون نمیکنه
₩ یه لحظه ... هوسوک کجاست ؟
که صدایی از پشت بوم به گوش رسید
همه سرشون رو به پشت بوم برگردوندن
با صحنه ای دیدن از ترس نزدیک بودن سکته کنن !
.
.
.
هاجون از شدت درد دستش شل شد و هایون رو ول کرد و خودش به زمین خورد
جیمین سریع هایون و گرفت و داد به تهیونگ و کوک
* شما برین ، ما از پسش بر میایم
+ اوکی
تهیونگ و کوک و هایون میخواستن از در پشتی خارج بشن که سوآ پرید جلوشون
$ آ آ کجا با این عجلهههه
× ای بابااا
سوآ چاقوش رو تو شکم کوک فروکرد
× اییییی
این کارش تهیونگ رو خیلی عصبانی کرد
تهیونگ تفنگش رو در آورد دوتا به پای سوآ شلیک کرد
دست کوک رو دور شونش انداخت و با هایون اومدن بیرون و به پلیس زنگ زدن
هاجون با همون تن زخمیش به سمت جین حمله ور شد
میخواست چاقو رو تو قلب جین فرو کنه که نامجون سریع پرید جلوی جین و چاقو به سینه نامجون خورد !
₩ نامجوووووون
هاجون اونا رو بیخیال شد و رفت سمت جیمین
£ نگران نباش .... نمیمیرم چون ....من قلبم .... سمت راسته !
و بعد از گفتن این حرف بیهوش شد
₩ وای اخیش ، شت جیمینننن
دید هاجون داره به طرز وحتناکی جیمینو خفه میکنه !
چاقو سوآ رو کش رفت و توی گردن هاجون فرو کرد
₩ جیمین خوبی ؟
* هه ... هه ... هه ( نفس نفس ) اره خوبم
* بریم کمک یونگی
جی هیون با یونگی درگیر شده بودن
جیمین دوید و جی هیون رو پشت گرفت
پرتش کرد زمین و رو شکمش نشست
* یادته میگفتی نمیخوام قبل ازدواج بمیرم ؟ میخوای کاری کنم خواستت بر آورده نشه ؟
~ میخوای منو بکشی ؟
که صدای آژیر پلیس بلند شد ...
~ شت ....
* میدونستم ( خنده شیطانی )
جیمین از روش بلند شد و پلیس ها وارد خونه شدن
پلیس ها به سمت جی هیون اومدن و دستگیرش کردن
آمبولانس نامجون و جونگکوک رو به بیمارستان بردن
هاجون رو هم به سردخونه بردن
فقط هایون و جین و تهیونگ و جیمین و شوگا موندن
+ اوففف بالاخره راحت شدیم
¥ اوهوم ، بالاخره دیگه چیزی تعقیبمون نمیکنه
₩ یه لحظه ... هوسوک کجاست ؟
که صدایی از پشت بوم به گوش رسید
همه سرشون رو به پشت بوم برگردوندن
با صحنه ای دیدن از ترس نزدیک بودن سکته کنن !
.
.
.
۸.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.