پارت ۱۱ عشق تا حد مرگ

جیهوپ:باشه حالا صبحانه بخورید بریم
*ساعت ۹ صبح*
ا/ت: خوب بچه ها اول چی بخریم
یون: لباس
ا/ت و یئونگ:باشه
ا/ت:یون فقط دوباره مسخره بازی در نیار نیم ساعت ما رو یک جا اَلاف کنی
یون:باشه
* سر اول مغازه*
یون:وایسید من همینجا اینو میخوام
ا/ت،جیهوپ و یئونگ:یون(ناراحت)
یون:شوخی کردم بابا بریم مغازه های بعد
*۲ ساعت بعد *
یون: همه چند دست لباس خریدیم حالا چی بخریم؟
یئونگ:من بگم
ا/ت:بفرما
یئونگ:بریم کیف و کفش بخریم
جیهوپ:آره از نظر من خیلی خوبه اما خرید بعدی رو من میگم
ا/ت: وای خدا من اینجا هستما(ناراحت)
جیهوپ:نارا.........
یون:خوب مادر من ما بچه ایم دیگه دلت میاد دلمون رو بشکنی(با لحن کیوت)
ا/ت:وای بلبل زبون من نه که دلم نمیاد بریم کیف و کفش بخریم که کمرم شکست
یون:چرا؟
یئونگ:دانشمند کل خرید های ما دست مامانت هستا
یون:وای پاک یادم رفته بود مامان بدش به من
جیهوپ:لازم نیست میزاریمش تو ماشین بده بهمن بزارم پشت ماشین
ا/ت: وای خدا خیرت بده بگیر
چند ساعت بعد
ا/ت: خوب رسیدیم خونه من برم غذا درست کنم شماها هم برید منظم خرید هاتون رو بچینید مخصوصا با تو هستم یون
یون:باشهههه
(بچه ها خرید هاشون رو میزارم)