دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗پارت ۵🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
خواستم بلندشم تا بلند شدم چشامو از ترس بسته بودم نفس نفس میزدم یهو یکی بغلم کرد چشمامو باز کردم دیدم تو بغل جونگ کوک بودم داشت کتش رو دورم میبست و گفت کوک: هییش تموم شد کمکم کرد بردم دستشویی انگار لورایی اونجا نبود لورا با تعجب و ناراحتی نگامون کرد بعد عصبی شد و گوشیشو پرت کرد رو زمین
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
داشتم از زنگ تفریح برمیگشتم چون میخواستم هرچه زودتر اون کاره یوری رو جبران کنم وقتی رسیدم صدای لورا اومد همه اتفاق رو دیدم لورا میخواست اون فیلم رو پخش کنه نمیدونم چرا منه بیرحم وقتی دیدم یوری انقدر ترسیده که کم مونده بود اشکش دراد قلبم تند تند زد دیدم میخواد بلند شه سریع کتمو ورداشتم یوری رو بغل کردم و کتم رو دورش بستم کمکش کردم به دسشویی بره گفتم همونجا بمونه تا برم براش لباس بیارم سریع رفتم ی لباس خریدم (اسلاید بعد) بردم دادم تو دسشویی بپوشه خودمم رفتم بیرون وایسادم تا بیاد وقتی اومد...وادف این همون دختره خشنه چه کیوت شده یهو قور زد گفت یوری: لباس از این بهتر پیدا نکردی همه ابهت من رو از بین بورد کوک: ببخشید دیگه انقدر عجله داشتم آبروی تو نره یوری: 😳 اممم حقیقتش ببخشید بخاطر دیروز کوک: بهش فکر میکنم😌 یوری: یااا حالا خوبه خودت میخواستی منو رنگی کنی کوک:نوچ نوچ نوچ میگن بعضیا ارزش خوبی هم ندارن یوری:گگگگگ کوک:😂😂 یوری:😂😂 من دیگه میرم بازم ممنون ولی به این فکر نکن که این جنگ تموم شده تازه شروع کوک: منتظرم😏 یوری: گودبای🫡🚶♀️🚶♀️کوک: بای...ادامه دارد حمایت فراموش نشه ♥️✨️
⛓️🔗پارت ۵🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
خواستم بلندشم تا بلند شدم چشامو از ترس بسته بودم نفس نفس میزدم یهو یکی بغلم کرد چشمامو باز کردم دیدم تو بغل جونگ کوک بودم داشت کتش رو دورم میبست و گفت کوک: هییش تموم شد کمکم کرد بردم دستشویی انگار لورایی اونجا نبود لورا با تعجب و ناراحتی نگامون کرد بعد عصبی شد و گوشیشو پرت کرد رو زمین
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
داشتم از زنگ تفریح برمیگشتم چون میخواستم هرچه زودتر اون کاره یوری رو جبران کنم وقتی رسیدم صدای لورا اومد همه اتفاق رو دیدم لورا میخواست اون فیلم رو پخش کنه نمیدونم چرا منه بیرحم وقتی دیدم یوری انقدر ترسیده که کم مونده بود اشکش دراد قلبم تند تند زد دیدم میخواد بلند شه سریع کتمو ورداشتم یوری رو بغل کردم و کتم رو دورش بستم کمکش کردم به دسشویی بره گفتم همونجا بمونه تا برم براش لباس بیارم سریع رفتم ی لباس خریدم (اسلاید بعد) بردم دادم تو دسشویی بپوشه خودمم رفتم بیرون وایسادم تا بیاد وقتی اومد...وادف این همون دختره خشنه چه کیوت شده یهو قور زد گفت یوری: لباس از این بهتر پیدا نکردی همه ابهت من رو از بین بورد کوک: ببخشید دیگه انقدر عجله داشتم آبروی تو نره یوری: 😳 اممم حقیقتش ببخشید بخاطر دیروز کوک: بهش فکر میکنم😌 یوری: یااا حالا خوبه خودت میخواستی منو رنگی کنی کوک:نوچ نوچ نوچ میگن بعضیا ارزش خوبی هم ندارن یوری:گگگگگ کوک:😂😂 یوری:😂😂 من دیگه میرم بازم ممنون ولی به این فکر نکن که این جنگ تموم شده تازه شروع کوک: منتظرم😏 یوری: گودبای🫡🚶♀️🚶♀️کوک: بای...ادامه دارد حمایت فراموش نشه ♥️✨️
۱۴.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.