پارت اخر
= الهی قربونت بشم مننننم"بوس بارونش کرد"
پسرک سرشو به سمت پنجره چرخوند و منتظر سرزنشهای دیگه ای باشه که در خونه به صدا در اومد
~ رفیق قدیمی من اومدمممممممم
اون زن سریع رفت پایین و پسرک در اتاقشو قفل کرد
۱ سال بعد
– من یه درخواست ازتون دارم
• سلام پسرم چه درخواستی
– شاید فکر کنید خیلی رو راستم ولی من دلم میخواد پسرتون متعلق به خودم باشه
• بـ.... باید درمورد این با پدرش صحبت کنن اما برات سخت نمیشه اون نمیتونه حرف بزنه
– اگر بشه من خودم میخوام بهشون بگم
• عزیزم بیا سوبین کارت داره
* سلام سوبین جان چخبر
– جناب چوی میشه خصوصی باهاتون حرف بزنم
* حتما بیا برمی تو اتاق کار من
اون مرد با سوبین تویه اتاق کارش رفت و از سوبین دعوت کرد که بشینه
* خب عزیزم درمورد چی میخوای حرف بزنی باهام
– من به پسرتون علاقه دارم و میخوام خودم اونو مستقیما ازتون بخوام
* اـ........ اما اون نمیتونه حرف بزنه
– من به خودش وابسته شدم نه یه ویژگیش
* باید ببینی واکنش اون نسبت بهت چه بیا بهش یه دروغ بگیم برو بهش بگو هفته ی دیگه عروسیته اگه لبخند زد بدون دوست داره اگر واکنشی نشون نداد یعنی دوست نداره و اگر خیلی خوشحال شد بدون واقعا دوست داره
– جناب چوی شما چقدر ایده دارین
پسر بزرگ تر بلند شد و بعد از تعظیم سمت اتاق پسرک رفت
– هی یونجونا هفته دیگه عروسیمه میای
پسرک ربخندی زد و سرشو به معنای اره تکون داد اما بغش از تو چشماش معلوم بود
که سوبین خواست خارج بشه و پسرک دیگه نتونست تحمل کنه
+ لـ..... لطفا ا...... ازدواج نـ..... نکن "گریه"
سوبین توشک فرو رفت سرشو چرخوند و با دیدن پسرکی که حرف زده با سرعت زیادی رفت سمتش و بوسیدش
* سوبین....... خانمممم
• چیه........ بومگیوووو
÷ اومدم....... تهیوننننن
= چی شده..... حاجی برگام
سوبین به بوسه پایان داد و اون دوتا چشم تو چشم شدن
• چی شد که اینطوری بوسیدیش
+ دیوونس
= اره اون که طبیعتشه...... وایسا تو حرف میزنییییییی
اون چهار نفر پشماشون خزان کرد
+ اوهوم با گمونم اره
• بلخره بعد از ۱۶ سال هق "گریه"
÷ چقدر صدات خوبت حاجی برگاممم
= سوبین چی شد تو گفتی تا عمر داری سینگل میمونی عشق کورت کرد اهان
– هی شیبال سکیا حرفای خودمو به خودم نگو
= برو گمشو
+ چرا منو دوست داری من تا چند لحظه پیش اصالا نمیتونستم حرف بزنم
– به جون خودم قسم بهتر از تو نمیتونستم تو این جهان پیدا کنم و در حال حاضرم نمیتونم روباه سرخ من! ،
پــایـان
پسرک سرشو به سمت پنجره چرخوند و منتظر سرزنشهای دیگه ای باشه که در خونه به صدا در اومد
~ رفیق قدیمی من اومدمممممممم
اون زن سریع رفت پایین و پسرک در اتاقشو قفل کرد
۱ سال بعد
– من یه درخواست ازتون دارم
• سلام پسرم چه درخواستی
– شاید فکر کنید خیلی رو راستم ولی من دلم میخواد پسرتون متعلق به خودم باشه
• بـ.... باید درمورد این با پدرش صحبت کنن اما برات سخت نمیشه اون نمیتونه حرف بزنه
– اگر بشه من خودم میخوام بهشون بگم
• عزیزم بیا سوبین کارت داره
* سلام سوبین جان چخبر
– جناب چوی میشه خصوصی باهاتون حرف بزنم
* حتما بیا برمی تو اتاق کار من
اون مرد با سوبین تویه اتاق کارش رفت و از سوبین دعوت کرد که بشینه
* خب عزیزم درمورد چی میخوای حرف بزنی باهام
– من به پسرتون علاقه دارم و میخوام خودم اونو مستقیما ازتون بخوام
* اـ........ اما اون نمیتونه حرف بزنه
– من به خودش وابسته شدم نه یه ویژگیش
* باید ببینی واکنش اون نسبت بهت چه بیا بهش یه دروغ بگیم برو بهش بگو هفته ی دیگه عروسیته اگه لبخند زد بدون دوست داره اگر واکنشی نشون نداد یعنی دوست نداره و اگر خیلی خوشحال شد بدون واقعا دوست داره
– جناب چوی شما چقدر ایده دارین
پسر بزرگ تر بلند شد و بعد از تعظیم سمت اتاق پسرک رفت
– هی یونجونا هفته دیگه عروسیمه میای
پسرک ربخندی زد و سرشو به معنای اره تکون داد اما بغش از تو چشماش معلوم بود
که سوبین خواست خارج بشه و پسرک دیگه نتونست تحمل کنه
+ لـ..... لطفا ا...... ازدواج نـ..... نکن "گریه"
سوبین توشک فرو رفت سرشو چرخوند و با دیدن پسرکی که حرف زده با سرعت زیادی رفت سمتش و بوسیدش
* سوبین....... خانمممم
• چیه........ بومگیوووو
÷ اومدم....... تهیوننننن
= چی شده..... حاجی برگام
سوبین به بوسه پایان داد و اون دوتا چشم تو چشم شدن
• چی شد که اینطوری بوسیدیش
+ دیوونس
= اره اون که طبیعتشه...... وایسا تو حرف میزنییییییی
اون چهار نفر پشماشون خزان کرد
+ اوهوم با گمونم اره
• بلخره بعد از ۱۶ سال هق "گریه"
÷ چقدر صدات خوبت حاجی برگاممم
= سوبین چی شد تو گفتی تا عمر داری سینگل میمونی عشق کورت کرد اهان
– هی شیبال سکیا حرفای خودمو به خودم نگو
= برو گمشو
+ چرا منو دوست داری من تا چند لحظه پیش اصالا نمیتونستم حرف بزنم
– به جون خودم قسم بهتر از تو نمیتونستم تو این جهان پیدا کنم و در حال حاضرم نمیتونم روباه سرخ من! ،
پــایـان
۱.۶k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.