آمدم با تو سحرها حرفهایم را زدم
آمدم با تو سحرها حرفهایم را زدم
نالههای ربنا یا ربنایم را زدم
بعد از این یک ماه هر چه شد دگر پای خودت
من برای بنده بودن دست و پایم را زدم
حال میخواهی ببخشُ یا که میخواهی نبخش
من که هر شب آمدم اینجا صدایم را زدم
دست خالی ، کیسه خالی ، گردن کج ، بارها
بر در میخانه ات دست گدایم را زدم
پیش مردم آبرویم را مبر ؛ من هر کجا...
... رفته ام حرف کریمی خدایم را زدم
کاشکی باور کنی مردانه توبه کرده ام
کاشکی باور کنی قید خطایم را زدم
زود آمد ضامنم شد، زود بخشیدی مرا
تا درِ صحنِ علی موسی الرضایم را زدم
آخر ماهی خیالم را تو راحت کن بگو
پای تقدیر تو امضای عطایم را زدم
نالههای ربنا یا ربنایم را زدم
بعد از این یک ماه هر چه شد دگر پای خودت
من برای بنده بودن دست و پایم را زدم
حال میخواهی ببخشُ یا که میخواهی نبخش
من که هر شب آمدم اینجا صدایم را زدم
دست خالی ، کیسه خالی ، گردن کج ، بارها
بر در میخانه ات دست گدایم را زدم
پیش مردم آبرویم را مبر ؛ من هر کجا...
... رفته ام حرف کریمی خدایم را زدم
کاشکی باور کنی مردانه توبه کرده ام
کاشکی باور کنی قید خطایم را زدم
زود آمد ضامنم شد، زود بخشیدی مرا
تا درِ صحنِ علی موسی الرضایم را زدم
آخر ماهی خیالم را تو راحت کن بگو
پای تقدیر تو امضای عطایم را زدم
۹۹۶
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.