همین موقعها بود که فهمیدم میخواد بره

همین موقعها بود که فهمیدم میخواد بره...
من آدم احمقی نیستم. ممکنه خیلی وقتها خودمو بزنم به حماقت اما متاسفانه احمق نیستم...
فهمیده بودم داره برنامه میریزه برای رفتن و فقط توی رودروایسی مونده که چطور بگه...
نمیتونستم برم...
حتی نمیدونستم وقتی میره به اطرافیانم چی بگم...
نمیدونستم باید چطور با این موضوع کنار بیام...
من اصلا تجربه ارتباط و عاشقی و شکست نداشتم..
اونا که قبل ازدواج تجربه هایی از این دست دارند درک بهتری از جدایی دارند...
من تمام دلم رو سر دست گرفته بودم برای یه عشق...
وقتی از جدا شدن گفت مات مونده بودم...
مبهوت...
با یه دنیا عشق که حالا رو دست دلم مونده بود باید چیکار میکردم؟
شما وقتی عشقی رو نثار میکنید اگه طرف مقابلی باشه که دریافتش کنه این عشق مدام زاییده میشه و شما همیشه پرید...
اما وقتی طرف مقابلی نباشه این عشق تلنبار شده نه برمیگرده به دلتون و نه چیزی زاییده میشه...
من بهش میگم دلمردگی...
دل میمیره...
وقتی رفت دلم مرد...
خیلی زور زدم زنده نگهش دارم...
خیلی...
اما فایده نداشت...
میفهمم که مدتهاست لبخند نیومده رو لبام...
تو چتام خنده میذارم اما اینا نقابه...
من مردم...
و فقط یه جسم ازم مونده که حیات نباتی داره...
با کاش و اما و اگر چیزی حل نمیشه...
باید زندگی کرد تا تموم بشه
دیدگاه ها (۱۰)

در ازای جوانی ام گاهی...

آرزوی آخر من

تا حالا آتیش روشن کردی؟وقتی تازه داره شعله میگیره چقدر ذوق د...

من آدم زودرنجی نیستم...حساس چرا اما زودرنج نه...من آدمی نیست...

عشق تو از دلم دست برنمیدارهتو که نیستی از آسمونم هر چی درده ...

همیشه وقتی بهت فکر میکنم...چندتا حس باهم میاد سراغم.مثلاًدلت...

سلام بانوهای من ✨نمیدونم چرا ولی ویسگونم خرابه شده بود ، فک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط