رویای اشنا part 29
ویو جونگ هوان
٪ اره باید با ما هم اتاقی بشین دیگه چیز عجیبی نیست
_ بنظرم هر کس با دستیارش هم اتاقی بشه.
٪اره فکر خوبیه
+خب اتاق من کجاست
_بیا نشونت بدم
همه رفتیم توی اتاقا تا وسایل رو بچینیم. اتاق جونگ کوک تم سیاه داشت و قشنگ بود.
+اتاقت قشنگه
_پس چی من بهترین سلیقه رو دارم
+حالا من یچیزی گفتم😐
_(خنده)
+(خنده)
داشتیم وسایلمون رو میچیدیم . که وسایل جونگ کوک زودتر تموم شد منم میخواستم برم اخرین لباسم رو بزارم پام گیر کرد به تخت و داشتم میوفتادم که جونگ کوک منو گرفت
_مواظب باش!
+اممم... ببخشید
_(لبخند) پیش میاد مهم نیست.
خیلی خجالت کشیدم و اخرین لباسم روهم گزاشتم و رفتم بیرون از اتاق.
وقتی همه اومدن تصمیم گرفتیم بریم توی جنگل، پس رفتیم توی جنگل و روی زیر انداز نشستیم.
+امم بیاین والیبال
_اره بریم
باهم والیبال بازی کردیم و بعد از خوردن یکم غذا تصمیم گرفتیم برگردیم چون داشت شب میشد.
وقتی رسیدیم خونه اینقدر خسته بودیم که تا رسیدیم تصمیم گرفتیم بخوابیم. رفتم توی اتاق جونگ کوک و چون جونگ کوک تو اتاق نبود لباسم رو عوض کردم و رفتم روی تخت یکم بعد جونگ کوک هم اومد تو اتاق.
+من میرم بیرون لباستو عوض کردی بگو
_... باوشه
... یکم بعد...
_بیا
رفتم داخل و دیدم روی تخته و سرش تو گوشیه، منم رفتم روی تخت و با فاصله ازش خوابیدم. جونگ کوک هم گوشیش رو کنار گذاشت و خوابید
_شب بخیر
+شب بخیر
...
شرط ها: ۷ تا کامنت و ۴ تا لایک 💓🫶🏻
٪ اره باید با ما هم اتاقی بشین دیگه چیز عجیبی نیست
_ بنظرم هر کس با دستیارش هم اتاقی بشه.
٪اره فکر خوبیه
+خب اتاق من کجاست
_بیا نشونت بدم
همه رفتیم توی اتاقا تا وسایل رو بچینیم. اتاق جونگ کوک تم سیاه داشت و قشنگ بود.
+اتاقت قشنگه
_پس چی من بهترین سلیقه رو دارم
+حالا من یچیزی گفتم😐
_(خنده)
+(خنده)
داشتیم وسایلمون رو میچیدیم . که وسایل جونگ کوک زودتر تموم شد منم میخواستم برم اخرین لباسم رو بزارم پام گیر کرد به تخت و داشتم میوفتادم که جونگ کوک منو گرفت
_مواظب باش!
+اممم... ببخشید
_(لبخند) پیش میاد مهم نیست.
خیلی خجالت کشیدم و اخرین لباسم روهم گزاشتم و رفتم بیرون از اتاق.
وقتی همه اومدن تصمیم گرفتیم بریم توی جنگل، پس رفتیم توی جنگل و روی زیر انداز نشستیم.
+امم بیاین والیبال
_اره بریم
باهم والیبال بازی کردیم و بعد از خوردن یکم غذا تصمیم گرفتیم برگردیم چون داشت شب میشد.
وقتی رسیدیم خونه اینقدر خسته بودیم که تا رسیدیم تصمیم گرفتیم بخوابیم. رفتم توی اتاق جونگ کوک و چون جونگ کوک تو اتاق نبود لباسم رو عوض کردم و رفتم روی تخت یکم بعد جونگ کوک هم اومد تو اتاق.
+من میرم بیرون لباستو عوض کردی بگو
_... باوشه
... یکم بعد...
_بیا
رفتم داخل و دیدم روی تخته و سرش تو گوشیه، منم رفتم روی تخت و با فاصله ازش خوابیدم. جونگ کوک هم گوشیش رو کنار گذاشت و خوابید
_شب بخیر
+شب بخیر
...
شرط ها: ۷ تا کامنت و ۴ تا لایک 💓🫶🏻
۷.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.